اسیر/پائیز
نسخهٔ تاریخ ۱۲ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۴:۲۰ توسط otr>Ahura21
یادی از گذشته | پائیز از فروغ فرخزاد |
وداع |
اسیر |
از چهره طبیعت افسونکار
بر بستهام دو چشم پر از غم را
تا ننگرد نگاه تب آلودم
این جلوههای حسرت و ماتم را
پائیز، ای مسافر خاک آلود
در دامنت چه چیز نهان داری
جز برگهای مرده و خشکیده
دیگر چه ثروتی به جهان داری؟
جز غم چه میدهد به دل شاعر
سنگین غروب تیره و خاموشت؟
جز سردی و ملال چه میبخشد
بر جان دردمند من آغوشت؟
در دامن سکوت غم افزایت
اندوه خفته میدهد آزارم
آن آرزوی گمشده میرقصد
در پردههای مبهم پندارم
پائیز، ای سرود خیال انگیز
پائیز، ای ترانه محنت بار
پائیز، ای تبسم افسرده
بر چهره طبیعت افسونکار
|