دیوان بیدل شیرازی/نقش مصوّر
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بی دوست | نقش مصوّر از بیدل شیرازی |
می کهنه |
دیوان بیدل شیرازی |
هر که گوید که نظر بر رخ مطبوع خطاست | بندۀ طبع و نظر کردنش از روی هواست | |
دیدن روی نکویان نه حرامست و لیک | گر همه خلق ببینند به چشمی که مراست | |
عارف از صورت خوبان همه معنی بیند | که درین آینه خود نقش مصوّر پیداست | |
پای بست غم عشق تو ز غیر از تو برید | هر که با دوست نشست از سر عالم برخاست | |
همه اندر طلب کوی تو سرگردانند | کس ندانست که آخر ره مقصود کجاست | |
دل خلقی است گرفتار به نقش و عارف | دل برآن بست که از آب و گل این نقش آراست | |
یارب این آینهٔ دل چه صفائی دارد | که درو چون نگری نقش دو عالم پیداست | |
مشک منع است ز زخم و دل مجروح مرا | عجب اینست جانافه ز آهوی ختاست | |
بیدل از گردش دوران ز چه رو اندیشی | نه فلک را پی تعظیم درش پشت دوتاست |
***