براندازی ایدیولوژیک Idealogical Subversion

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۰۲ توسط Bellavista1 (گفتگو | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « براندازی ایدیولوژیک در برنامه پیشین در باره اکتیو مژرز یا اقدامات فعال و ک...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


براندازی ایدیولوژیک

در برنامه پیشین در باره اکتیو مژرز یا اقدامات فعال و کاربرد آن در ایران در چارچوب نفوذ و دستکاری رسانه ها یعنی روزنامه ها و رادیو و تلویزیون گفتیم و چگونه جمهوری اسلامی را بر سر کار آوردند. امروز در باره ویران سازی و تخریب ایدیولوژیک می گوییم و زمینه سازی برای حکومت اسلامی

از خرداد ماه ۱۳۴۲. خمینی همواره تاکید کرد که انقلاب اسلامی از سال ۱۳۵۷ آغاز نشده است بلکه از سال ۱۳۴۲ با شورشی که خمینی در روز ننگین پانزده خرداد ماه راه انداخت آغاز گشته است. با انقلاب شاه و ملت که اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در روز ششم بهمن ماه ۱۳۴۱ به رای مردم ایران گذاشتند، خمینی و دار دسته اش به تکاپو افتادند که از این اصلاحات جلوگیری کنند. هدف رفرم های آریامهر این بود که جامعه و اقتصاد ایران را مدرن نمایند. برای انجام این کار، رژیم ارباب رعیتی برچیده شد و زمین های کشاورزی ایران از چنگ زمینداران بزرگ که قاجاریان و ملایان بودند بیرون کشیده شد و میان کشاورزانی که روی آن زمین ها کار می کردند، تقسیم شد. یعنی کشاورز ایرانی مالک زمین کشاورزی ایران گردید و نه بیگانگان. سرمشق این اصلاحات ارضی، رفرم هایی در اروپا بودند که بیش از صد سال پیشتر در این کشورها انجام یافته بودند. این رفرم ها در اروپا، پیش نیاز دگرگون ساختن اقتصاد کشاورزی به اقتصاد صنعتی بودند.

در ایران، در پیوند با انقلاب شاه و ملت و اصلاحات ارضی، با کمک های دولت، اقتصاد صنعتی در ایران شکوفا شد. و مازاد برزگران در اقتصاد کشاورزی، به صنایعی که راه اندازی شده، پیوستند و کارگران سرافراز ایران شدند. بر پایه اصل هشتم متمم قانون اساسی ایران، که اهالی ایران در برابر قانون یکسان هستند،‌ جایگاه بانوان ایران در جامعه و اقتصاد دگرگون شد. بانوان ایران حق انتخاب کردن و انتخاب شدن گرفتند،‌ قانون حمایت خانواده به سود بانوان دگرگون شد. قانون انتخابات قرار شد که تغییر یابد و از دین رهایی یابد، بدین چم که هر ایرانی از هر دین و آیین بتواند خود را کاندید انتخابات کند و با برقراری انتخابات آزاد، اگر به مجلس شورای ملی راه یافت هنگام سوگند به کتاب آسمانی و یا تنها به قانون اساسی سوگند بخورد. یعنی قانون انتخابات می بایستی که سکولار گردد،‌ میان دین ها در ایران فرقی گذاشته نشود، و دین در انتخابات نقشی نداشته باشد، زیرا که همه ایرانی هستند.

پس از سرکوب شورش خمینی، همه همدستان او دستگیر و به زندان افکنده شدند. چند چاقو کش تهران به دار آویخته شدند و سرکرده این شورش ننگین به تبعید فرستاده شد. برای خمینی و همدستانش روشن بود که جنگ آشکار، علیه این اصلاحات، شدنی نیست، زیرا که ملت ایران از رفرم ها پشتیبانی کردند و ملت خواستار این رفرم ها بود. بنابراین روش را تغییر دادند و به جنگ نهانی علیه دولت پرداختند و به روش واژگونی از درون و تخریب از درون که به انگلیسی به آن ایدالوژکال ساب ورژن می گویند پرداختند. روش ویران سازی از درون، یک متد مارکسیستی جنگ روانی است با هدف این که آنچه را که انسان مثبت و سودمند و خوب می دانست آن را به منفی و بد دگرگون سازند. برای نمونه تغذیه رایگان را می آوریم. تغذیه رایگان با حساب کردن پروتیین روزانه مورد نیاز فرزندان ایران برنامه ریزی شد و هر روز در سراسر کشور به دانش آموزان شیر بیسکویت کیک بادام پسته و موز و سیب و غذای گرم می دادند. چپی ها و اسلامیست ها پروپاگاندا راه انداختند که بیسکویت ها، بیسکویت سگ می باشند و شیرها مانده و فاسد است و تغذیه رایگان نباید وجود داشته باشد. این گونه ویران ساختن ایدیولوژیک از درون کار می کنند که یک مغزشویی بزرگ است.

تخریب از درون با ایدیولوژی چهار گام دارد:

۱- تضعیف روحیه : تضعیف روحیه هدفش از روحیه انداختن یک نسل می باشد تا دانش آموزان و دانشجویان را چنان آموزش می دهند که آنچه از سوی دولت می آید بد است و ناسودمند و مضر و منفی زیرا که علیه معیارهای مارکسیست اسلامی می باشد. نمونه کارهای تضعیف روحیه در ایران کتاب غرب زدگی است، در این کتاب جلال آل احمد که در سال ۱۳۴۲ به چاپ رسید، غیرمستقیم رفرم های شاهنشاه ایران را به انتقاد می گیرد زیرا که این رفرم ها با مدل غربی انجام شده است. این مدل غربزدگی « هم چون وبازدگی است و هم چون سرمازدگی و گرما زدگی است» . وی می گوید پایه جامعه غربی سرمایه داری است و سرمایه داری به بی اخلاقی، بی عدالتی، از دست دادن معنای دین و تنها به پول می اندیشد، هویت فرهنگی ایرانی از بین می رود و ایران به بازار کالای های غربی دگرگون خواهد شد.

از تاثیرهای مثبت انقلاب شاه و ملت، مانند دادن حقوق برابر سیاسی و اجتماعی با مردان به زنان ایران، رفاه بیشتر با راه اندازی کارخانه ها از سوی مردم ایران و سرمایه گذاریها برای فراهم ساختن رفاه و آسایش مردم، بالارفتن شگفت آمیز صادرات کالاهای ایرانی به سراسر جهان، بالابردن سطح دانش آموزی از دبستان، دانشگاه تا درجه های عالی دکترا، رشد دو رقمی اقتصاد ایران و سهم بزرگ ایران در مبارزه علیه بی سوادی، صلح و نگاهبانی از محیط زیست.

دیدیم که به هیچ روی به مجموعه کارهای مثبت و تاثیرات شگفت انگیزشان در جامعه ایران، در پیوند با رفرم های شاهنشاه آریامهر، اشاره نمی شود بلکه منفی سازی می کنند تا مغزشویی بنمایند. زمانی که این روش پیوسته اجرا شود، آنگاه از یک زمانی، مردم قانع می شوند و باور می کنند که رفرم های شاهنشاه ایران منفی است. این پروسه زمان می برد ولی با تکرار مکررات تاثیر خود را می کند. این پروپاگاندای مارکسیستی و اسلامی بخشی از پروپاگاندای بین المللی روسیه علیه غرب و سرمایه داری است. شاه را در این وضعیت دیکتاتوری می نامند که از سوی غرب هدایت می شود. چکیده این که آنچه که از غرب می آید منفی است و علیه اسلام است.

نسلی که برای میر حسین موسوی و بنی صدر فریاد می کشید و قهرمانان آنان چه گه وارا و فیدل کاسترو بودند، و بر آن بودند که دقیقا انقلاب کوبا را در ایران راه بیاندازند، مغزهایشان چنین برنامه ریزی شده است که آن پروسه تضعیف روحیه در اینان قابل بازگشت نیست و همان جا گیر کرده اند. همین برای خامنه ای و اسلامیست ها صدق می کند. واقعیت ها برای این کسان به شمار نمی آید و هنگامی که مردم به خیابان ها می ریزند و فریاد بر می آوردند که خوراک و مسکن نداریم، پاسخ به مردم گلوله و دستگیری و زندان و تجاوز و مرگ بر آمریکا است.

گام دوم تخریب و ویرانی از درون، ناپایدار ساختن است. بهترین نمونه برای ناپایدار ساختن آتش زدن سینما رکس آبادان در روز ۲۸ امرداد ماه ۱۳۵۷ بود. با این، دولت شاهنشاهی به لرزه در آمد و نخست وزیر کناره گرفت. پروپاگاند کردند که شاه و ساواک سینما رکس را آتش زدند. در این زمان تضعیف روحیه مردم ایران چنان مانند سرطان پیشرفته بود که این پروپاگاند را پذیرفتند. شاهنشاهی را که شبانه روز برای ایران و مردم ایران کار می کرد، یک باره به دشمن مردم ایران دگرگون ساختند. علیاحضرت شهبانو را که می خواستند به دلداری مردم آبادان بشتابند، کسانی که همدست خمینی بودند کوشیدند و از سفر شهبانو جلوگیری کردند.

شاهنشاه آریامهر می خواستند که این تضعیف روحیه را ازمیان بردارند، بدین روی، دولت آشتی ملی با نخست وزیر شریف امامی را برگزیدند. اما خمینی و چپی ها گرایشی به آشتی نداشتند بلکه بر آن بودند حکومت مشروطه را ناپایدار سازند. با همدستی سازمان عفو بین الملل و صلیب سرخ و جمعیت حقوق بشر بازرگان و سید جوادی ها و حقوق بشری های پیرامون کارتر نزدیک به دو هزار و پانصد تروریست آموزش دیده را از زندان ها بیرون کشیدند و به جان ملت ایران انداختند و کشور را در بحران فرو بردند.

گام سوم استفاده از خشونت است، بدین چم که چپی ها و اسلامیست ها به بانک ها دستبرد زدند و به آتش کشیدند، زیرا که بانک سمبل سرمایه داری است. آتش زدن کاباره ها، بارها، دیسکوتک ها، سینماها و تاترها که به باور این لای و لجن های اجتماع سمبل ریزش اخلاقی می باشند. بارها و مشروب فروشی ها را ویران ساختند و به آتش کشیدند با آنکه خود آنان مشتریان پر و پا قرص این مشروب فروشی ها بودند. اوج خشونت های خیابانی با تیراندازی فلسطینی ها از بام خانه های پیرامون میدان بسیار کوچک ژاله به مردم بود. در رسانه ها، روزنامه نگاران خاین، شاهنشاه ایران را از خبرها حذف کردند و شاهنشاه را کوچکتر و کوچکتر کردند و خمینی در چند هفته از آیت الله به آیت الله عظمی و حضرت آیت الله عظمی و امام ارتقا داده شد. در روزنامه های کیهان و اطلاعات و آیندگان از خمینی کسی ساختند که حکومت و دولت را تعیین می کند. پایان حکومت مشروطه شاهنشاهی زمانی فرارسید که خمینی مهدی بازرگان را نخست وزیر خواند و نخست وزیر برگزیده شاهنشاه ایران را غیرقانونی خواند.

از آنجا که ارتش شاهنشاهی اعلام بی طرفی کرد، این برای تروریست ها و دشمنان ایران چراغ سبزی شد که دیگر ارتش، حکومت مشروطه شاهنشاهی را نگاهبان نخواهند بود. پس از فرار بختیار، گام چهارم آغاز شد. گام چهارم عادی سازی نام دارد. بدین چم که همه وزارت خانه ها و سازمان های دولتی، پادگان های ارتش، پاسگاه های پلیس و کارخانه ها از سوی خمینی چیان اشغال گردید و شریعت اسلام بر پا شد. دادگاه هایی بر پایه شریعت اسلام بی درنگ راه اندازی شد و بزرگان لشکری و کشوری یکی پس از دیگری به جوخه اعدام به جرم های مفسد فی الارض و محارب با خدا سپرده شدند. این به اصطلاح انقلاب اسلامی یک نمونه ای است از سیاست کارای ویران سازی از درون یا ایدیولوژیک ساب ورژن همانگونه که از سوی کا گ ب اختراع شد.

نخستین کسی که درباره این استراتژی در برابر همگان گفت یوری بسمنوف بود. یوری بسمنوف یک خبرنگار شوروی و جاسوس کا گ ب بود. بسمنوف به سفارت شوروی در دهلی نو در هند فرستاده شد. وظیفه بسمنوف این بود که به روزنامه های هند مقاله هایی بدهد که ملت هند را تضعیف روحیه نماید. به بسمنوف دستور داده شد که به هیچ روی با کمونیست های هند تماس نگیرد، تا ماموریت جاسوسی اش لو نرود و بسمنوف به کمونیست ها نگوید که این تخریب از درون اختراع شوروی چگونه کار می کند.

در سال ۱۹۶۹ فرمانی از کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی صادرشد که در همه سفارت خانه های شوروی یک گروهی به نام آنتی پروپاگاندا (ضد تبلیغات) تشکیل شود که وظیفه اشان « تخریب از درون » در کشورها باشد.

این بدان چم است که چنین گروهی نیز در سفارت شوروی در تهران تشکیل شد. نخستین کار این گروه در سال ۱۹۷۱ برابر با ۱۳۵۰ خورشیدی بود که قرار بود ایران و فرهنگ و تمدن و تاریخ اش در نوری مثبت به جهانیان شناخته شود. جشن های بزرگداشت ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ایران بر پا شد. چپ ایران با پشتیبانی این گروه علیه این رخداد افتخار آمیز برای ملت و کشور ایران ، و جهانیان پروپاگاند منفی راه انداختند. همه دست آوردهای مثبت در هیاهوی این پروپاگاندهای منفی، کم رنگ و بی رنگ شد و از آنها گفته نشد. ساختن ۳۲۰۰ مدرسه یادبود، استادیوم آریامهر، شهیاد آریامهر، ساختن هتل ها در شیراز و زنده کردن توریسم در ایران، بنیاد کمیته های عالی ایران شناسی. در بیش از پنجاه کشور گیتی کمیته های ایران شناسی بنیاد نهاده شدند که ریاست کمیته با شخص رییس جمهور یا پادشاه آن کشور بود. کرسی های ایران شناسی در بیشتر دانشگاه های معتبر جهان بر پا شد. که هیچ یک در روزنامه و رسانه ها آورده نشد و از آن گفته نشد. به جای آن، علیه شاهنشاه ایران پروپاگاند راه انداختند که شاه ایران دیکتاتور و جلاد است. تروریست های قاتل که در زندان ها بودند، در پروپاگاندای چپ زندانی سیاسی نامیده شدند جشن های ۲۵۰۰ سال بنیاد نهادن شاهنشاهی ایران در پروپاگاندای چپ به پارتی خصوصی شاهنشاه دگرگون گشت که با دوستان خود و با هزینه مردم ایران جشن گرفته اند.

این پروپاگاندا را شبکه گروه تخریب و واژگونی از درون یا (ideological subversion) که در هر یک از سفارت های شوروی راه اندازی شده بود و با همدستی روزنامه نگاران درون مرزی، در سراسر گیتی پراکندند و پخش کردند.

یوری بسمنوف که در سفارت شوروی در هند در گروه پروپاگاندا برای ویران سازی از درون کار می کرد، ملاحظه کرد که چه تاثیر مخرب بین المللی این پروپاگاند دارد، بدین روی، یوری بسمنوف به کشور آمریکا فرار کرد و درخواست پناهندگی کرد. در سال ۱۹۸۴ میلادی در مصاحبه ای با ژورنالیستی به نام جی ادوارد گریفین، این متد را «ایدولوژی برای براندازی» را روشن نمود و به جزییات آشکار کرد. در این مصاحبه، بسمنوف پیوسته کشور امریکا را به عنوان نمونه آورد.

تا کنون چگونه جمهوری اسلامی بر سر کار آمد از سوی تاریخ نگاران بررسی نشده است. از آنجا که در سال های ۵۰ خورشیدی، حداقل شوروی بیش از هفتاد هزار جاسوس در ایران داشت، و تا به امروز فعالیت ک جی بی و جاسوسان شوروی شناخته و بررسی نشده است. تاریخ نگاران باید این مهم را زیر ذره بین ببرند و نقش کا گ ب جاسوسان شوروی در ایران را در بر پایی جمهوری اسلامی به جزییات بنویسند.

سرانجام خمینی چیان سفارت امریکا در تهران را اشغال کردند و مرگ بر امریکا فریاد کشیدند. اما سفارت شوروی هیچگاه اشغال نشد و و روابط سیاسی میان جمهوری اسلامی و شوروی و روسیه امروز هم چنان پایدار و استوار بر جای می باشد.

از دیدگاه بین المللی، شوروی یا روسیه امروز برنده منطقه خاور میانه می باشند. در سال های اخیر چین هم وارد معرکه شد و در شمار برندگان رخ دادهای جمهوری اسلامی گردید. بازندگان این ایدیولوژی مردم ایران هستند. مردم ایران آزادی و رفاه و امنیت و آینده خود را از دست دادند.

بسیاری از این ژورنالیست ها که در تخریب از درون شرکت داشتند امروز در برون مرز هستند و همان سناریو را برای مردم ایران بازی می کنند. همانگونه که یوری بسمنوف گفت: این خبرنگاران برنامه ریزی شده اند که به گونه ای ویژه بیاندیشند و بنویسند و سخن بگویند. حتی با اینکه امروز می بینند که هر آنچه که رخ داد یک دروغ بزرگ بود، دیدگاه خود را تغییر نمی دهند و یاوه گویی های خود را ادامه می دهند. واقعیت برای این دسته، اهمیتی ندارد. اینان چون ربات می مانند که در زندان ایدیولوژی های منحرف و خطرناک خود می باشند. بدین روی، امید داشتن به اینکه جمهوری اسلامی رفرم پذیر است یک امید واهی و اشتباه بزرگتری است. اینان تنها سرکوب بیشتر،‌اعدام بیشتر، تجاوز بیشتر و وحشی گری بیشتر را می شناسند.

یک نمونه رییس صنف شیرینی پزان بازداشت شد زیرا که گفته بود که در هفته مرگ رییسی و دیگران فروش شیرینی افزایش چشمگیر داشته است. تنها اهورای ایران و ملت غیور ایران می توانند این سیستم شیطانی را درهم شکنند.

امید بزرگ این است که نسل جوان ایران خود را از زندان های ایدیولوژیکی رها ساخته است و آزاد و رهاست و فریاد بر می آورند رضا شاه رضا شاه. اینان آینده ایران هستند.