انوری (مقطعات)/سراجی ای ز مقیمان حضرت ترمد
' | انوری (مقطعات) (سراجی ای ز مقیمان حضرت ترمد) از انوری |
' |
سراجی ای ز مقیمان حضرت ترمد رسید نامهی تو همچو روضهای ز بهشت حدیث فخری منحول اندرو کرده که دست و طبعش جز دوک آن حدیث نرشت غرض چه یعنی دزدیست بیحیا آخر من این ندانم کز ماده گاو ناید کشت به کعبهی سخن اندر چه ذکر او رانی که ذکر او نکند هیچ کافری به کنشت گواهیش که گواهی خود در این محضر ز ننگ او به همه شهر خود دو کس ننوشت