سعدی (غزلیات)/گلست آن یاسمن یا ماه یا روی
' | سعدی (غزلیات) (گلست آن یاسمن یا ماه یا روی) از سعدی |
' |
گلست آن یاسمن یا ماه یا روی شبست آن یا شبه یا مشک یا بوی لبت دانم که یاقوتست و تن سیم نمیدانم دلت سنگست یا روی نپندارم که در بستان فردوس بروید چون تو سروی بر لب جوی چه شیرین لب سخنگویی که عاجز فرو میماند از وصفت سخنگوی به بویی الغیاث از ما برآید که ای باد از کجا آوردی این بوی الا ای ترک آتشروی ساقی به آب باده عقل از من فروشوی چه شهرآشوبی ای دلبند خودرای چه بزم آرایی ای گلبرگ خودروی چو در میدان عشق افتادی ای دل بباید بودنت سرگشته چون گوی دلا گر عاشقی میسوز و میساز تنا گر طالبی میپرس و میپوی در این ره جان بده یا ترک ما گیر بر این در سر بنه یا غیر ما جوی بداندیشان ملامت میکنندم که تا چند احتمال یار بدخوی محالست این که ترک دوست هرگز بگوید سعدی ای دشمن تو میگوی