سعدی (غزلیات)/روی تو خوش مینماید آینه ما
' | سعدی (غزلیات) (روی تو خوش مینماید آینه ما) از سعدی |
' |
روی تو خوش مینماید آینه ما کآیینه پاکیزهاست و روی تو زیبا چون مِی روشن در آبگینه صافی خویِ جمیل از جمال روی تو پیدا هر که دَمی با تو بود، یا قدمی رفت از تو نباشد به هیچ روی شکیبا صید بیابان سر از کمند بپیچد ما همه پیچیده در کمند تو عَمدا! طائرِ مسکین که مِهر بست به جایی گر بِکُشندش نمیرود به دگر جا غیرتم آید شکایت از تو به هر کس درد اَحِبّا نمیبرم به اطبّا برخی جانت شوم که شمع افق را پیش بمیرد چراغدان ثُریا گر تو شکرخنده آستین نفشانی هر مگسی طوطیی شوند شکرخا لُعبتِ شیرین اگر تُرُش ننشیند مدعیانش طمع کنند به حَلوا مردِ تماشایِ باغِ حُسنِ تو سعدیست دست فرومایگان برند به یغما