سنایی غزنوی (غزلیات)/گرچه از جمع بی نیازانیم
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (گرچه از جمع بی نیازانیم) از سنایی غزنوی |
' |
گرچه از جمع بی نیازانیم عاشق عشق و عشقبازانیم منصف منصف خراباتیم کعبهی کعبتین بازانیم گاه سوزان در آتش عشقیم گاه از سوز رود سازانیم همچو مرغ از قفس شکسته شدیم همچو شمع از هوس گدازانیم گر چه کبکیم در ممالک خویش مانده در جستجوی بازانیم مرغزار وصال یافتهایم چون سنایی درو گرازانیم زاهدا خیز و در نماز آویز زان که ما خاک بینیازانیم گر تو از طوع و طاعه مینازی ما همیشه ز شوق نازانیم