سنایی غزنوی (غزلیات)/ای به رخسار کفر و ایمان هم
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (ای به رخسار کفر و ایمان هم) از سنایی غزنوی |
' |
ای به رخسار کفر و ایمان هم وی به گفتار درد و درمان هم زلف پر تاب تو چو قامت من چنبرست ای نگار چوگان هم خیره ماند از لب تو بیجاده به سر تو که لعل و مرجان هم از رخ تو دلیل اثباتست عالم عقل را و برهان هم در ره تو ز رنج کهسارست بی کناره ز غم بیابان هم بر سر کوی عاشقی صبرست ایستاده ذلیل و حیران هم بر دل و جان بنده حکم تراست ای شهنشاه حسن فرمان هم چند گویی که از تو برگردم با همه بازیست و با جان هم؟