عبید زاکانی (غزلیات)/لعل نوشینش چو خندان میشود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عبید زاکانی (غزلیات) (لعل نوشینش چو خندان میشود) از عبید زاکانی |
' |
لعل نوشینش چو خندان میشود در جهان شکر فراوان میشود قد او هرگه که جولان میکند گوئیا سرو خرامان میشود پرتو رویش چو میتابد ز دور آفتاب از شرم پنهان میشود قصهی زلفش نمیگویم به کس زانکه خاطرها پریشان میشود من نه تنها میشوم حیران او هرکه او را دید حیران میشود گرچه میگوید که بنوازم ترا تا نگه کردی پشیمان میشود با عبید ار نرم میگردد دلت کارهای سختش آسان میشود هرکه را شاهی عالم آرزوست بندهی درگاه سلطان میشود شاه اویس آن خسرو دریا دلی کافتابش بندهی فرمان میشود (کذا) خسروی کز کلک گوهربار او کار بی سامان به سامان میشود