خواجوی کرمانی (غزلیات)/دامن خرگه برافکن ای بت کشمیر
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (دامن خرگه برافکن ای بت کشمیر) از خواجوی کرمانی |
' |
دامن خرگه برافکن ای بت کشمیر سرو قباپوش و آفتاب جهانگیر چهرهی خوب تو رشک لعبت نوشاد نرگس مستت بلای جادوی کشمیر نقش جمالت نگارخانهی مانی خط سیاه تو روزنامهی تقدیر ترک پری روی من ندانمت امروز خاطر صحراست یا عزیمت نخجیر خط کله برشکن گلاله برافشان بند قبا برگشای و جام طرب گیر از در خویشم مران که از خم گیسو حلق دلم بستهئی بحلقهی زنجیر درد و غمم چون ز پا فکند چه درمان کار دلم چون ز دست رفت چه تدبیر کشتن عشاق را چه حاجت شمشیر قصهی مشتاق را چه حاجت تقریر فصل بهاران نه ممکنست خموشی بلبل شب خیز را ز نالهی شبگیر هر که فرو خواند عشق نامهی خواجو کرد پر از خون دیده طی طوامیر