خواجوی کرمانی (غزلیات)/ساقیان چون دم از شراب زنند
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ساقیان چون دم از شراب زنند) از خواجوی کرمانی |
' |
ساقیان چون دم از شراب زنند مطربان چنگ در رباب زنند گلعذاران به آب دیدهی جام بس که بر جامها گلاب زنند مهر ورزان به آه آتش بار دود در دیدهی سحاب زنند صبح خیزان بنغمهی سحری هر نفس راه شیخ و شاب زنند پسته خندان بفندق مشکین درشکنج نغوله تاب زنند چون بگردش در آورند هلال تاب در جان آفتاب زنند هر دمم خونیان لشکر عشق خیمه بر این دل خراب زنند هر شبم شبروان خیل خیال حمله آرند و راه خواب زنند خیز خواجو ببین که سرمستان در میخانه از چه باب زنند