عطار (غزلیات)/جهان جمله تویی تو در جهان نه

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۱۱ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' عطار (غزلیات) (جهان جمله تویی تو در جهان نه)
از عطار
'


جهان جمله تویی تو در جهان نه همه عالم تویی تو در میان نه چه دریایی است این دریای پر موج همه در وی گم و از وی نشان نه چه راه است این نه سر پیدا و نه پای ولیکن راه محو و کاروان نه خیالی و سرابی می‌نماید چو بوقلمون هویدا و نهان نه همه تا بنگری ناچیز گردد همه چیزی چنین و آن چنان نه عجب کاری است کار سر معشوق جهان از وی پر و او در جهان نه همه دل پر ازو و دل درو محو نشسته در میان جان و جان نه اگر ظاهر شود مویی جز او نی وگر باطن بود مویی عیان نه عجب سری که یک یک ذره آن است چه می‌گویم همین است و همان نه دلی دارم درو صد عالم اسرار ولیکن شرح یک سر را زبان نه چنین جایی فرید آخر چه گوید زبان گنگ و سخن قطع و بیان نه