عطار (غزلیات)/ای به روی تو عالمی نگران
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ای به روی تو عالمی نگران) از عطار |
' |
ای به روی تو عالمی نگران نیست عشق تو کار بیخبران بی نظیری چو عقل و بی همتا ناگزیری چو جان و ناگذران گوهری را که کس نداند قدر کی بدانند قدر مختصران مرد عشق تو هم تویی که تویی دایما در جمال خود نگران چون دویی راه نیست در ره تو جز یکی نیست دیده دیدهوران پرده بردار و بیش ازین آخر پردهی عاشقان خود مدران هرچه صد سال گرد آوردند با تو در باختند پاکبران پاکبازان چو ماندهاند از تو پس چه سنجند هیچ این دگران دل عطار مرغ دانهی توست باشه در مرغ خویشتن مپران