عطار (غزلیات)/ما در غمت به شادی جان باز ننگریم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ما در غمت به شادی جان باز ننگریم) از عطار |
' |
ما در غمت به شادی جان باز ننگریم در عشق تو به هر دو جهان باز ننگریم خوش خوش چو شمع ز آتش عشق تو فیالمثل گر جان ما بسوخت به جان باز ننگریم هر طاعتی که خلق جهان کرد و میکنند گر نقد ماست جمله بدان باز ننگریم سود دو کون در طلبت گر زیان کنیم ما در طلب به سود و زیان باز ننگریم گر عین ما شود همه ذرات کاینات یک ذره ما به عین عیان باز ننگریم اسرار تو ز کون و مکان چون منزه است ما تا ابد به کون و مکان باز ننگریم چون شد یقین ما که تویی اصل هرچه هست در پردهی یقین به گمان باز ننگریم در کوی تو دو اسبه بتازیم مردوار هرگز به مرکب و به عنان باز ننگریم عطار چو کناره گرفت از میان ما ما از کنار او به میان باز ننگریم