عطار (غزلیات)/ما بار دگر گوشهی خمار گرفتیم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ما بار دگر گوشهی خمار گرفتیم) از عطار |
' |
ما بار دگر گوشهی خمار گرفتیم دادیم دل از دست و پی یار گرفتیم دعوی دو کون از دل خود دور فکندیم پس در ره جانان پی اسرار گرفتیم از هر دو جهان مهر یکی را بگزیدیم و از آرزوی او کم اغیار گرفتیم گفتند خودی تو درین راه حجاب است ترک خودی خویش به یکبار گرفتیم ای بس که چو پروانهی پر سوخته از شمع در کوی رجا دامن پندار گرفتیم از کعبهی جان چون که ندیدیم نشانی از کعبهی ظاهر ره خمار گرفتیم از خرقه و تسبیح چو جز نام ندیدیم چه خرقه چه تسبیح که زنار گرفتیم زین دین به تزویر چو دل خیره فروماند اندر ره دین شیوهی کفار گرفتیم چون هرچه جز او هست درین راه حجاب است پس ما به یقین مذهب عطار گرفتیم