عطار (غزلیات)/خاصیت عشقت که برون از دو جهان است
' | عطار (غزلیات) (خاصیت عشقت که برون از دو جهان است) از عطار |
' |
خاصیت عشقت که برون از دو جهان است آن است که هرچیز که گویند نه آن است برتر ز صفات خرد و دانش و عقل است بیرون ز ضمیر دل و اندیشهی جان است بینندهی انوار تو بس دوخته چشم است گویندهی اسرار تو بس گنگ زبان است از وصف تو هر شرح که دادند محال است وز عشق تو هر سود که کردند زیان است در پردهی پندار چو بازی و خیال است جز عشق تو هر چیز که در هر دو جهان است گر عقل نشان است ز خورشید جمالت یک ذره ز خورشید، فلک مژدهرسان است یک ذرهی حیران شده را عقل چو داند کز جملهی خورشید فلک چند نشان است چو عقل یقین است که در عشق عقیله است بی شک به تو دانست تو را هر که بدان است در راه تو هرکس به گمانی قدمی زد وین شیوه کمانی نه به بازوی گمان است چه سود که نقاش کشد صورت سیمرغ چون در نفس باز پس انگشت گزان است گرچه بود آن صورت سیمرغ ولیکن چون جوهر سیمرغ به عینه نه همان است فیالجمله چه زارم، چکنم، قصه چه گویم کان اصل که جان است هم از خویش نهان است عطار که پی برد بسی دانش و بینش اندر پی آن است که بالای عیان است