عطار (غزلیات)/چون ز مرغ سحر فغان برخاست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (چون ز مرغ سحر فغان برخاست) از عطار |
' |
چون ز مرغ سحر فغان برخاست ناله از طاق آسمان برخاست صبح چون دردمید از پس کوه آتشی از همه جهان برخاست عنبر شب چو سوخت زآتش صبح بوی عنبر ز گلستان برخاست سپر آفتاب تیغ کشید قلم عافیت ز جان برخاست ساقی از در درآمد و بنشست صد قیامت به یک زمان برخاست کس چه داند که چون شراب بخورد شور چون از شکرستان برخاست زآرزوی سماع و شاهد و می از همه عاشقان فغان برخاست باده ناخورده مست شد عطار سوی مدح خدایگان برخاست