جنگ مسلحانه تروریستها در سیاهکل
سوقصدهای سیاسی در ایران در درازای جنگ سرد | کنفدراسیون دانشجویان ایرانی | سازمانهای تروریستی برای براندازی سلطنت در ایران |
جنگ مسلحانه تروریستها در سیاهکل
در روز ۱۱ بهمن ماه ۱۳۴۹ یک شبکه مارکسیستی تروریستی به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل حمله برد و دو درجهدار ژاندارم و رییس خانه انصاف را کشتند، اسلحههای پاسگاه را دزدیدند و به جنگلهای سیاهکل فرار کردند. در روز ۲ اسفند ماه تروریستهای جنگل به روی مامورین آتش گشودند و ۶ افسر ژاندارمری را کشتند و ۱۱ تن را با شلیک گلوله زخمی نمودند. سرانجام پس از ۴۸ ساعت زد و خورد میان مامورین و تروریستها، تروریستها دستگیر و به قانون سپرده شدند.
در نوروز ۱۳۵۰ سال کوروش بزرگ به فرمان شاهنشاه آریامهر وزیر دربار شاهنشاهی به بازماندگان جان باختگان و آنهایی که در این ترور کمونیستها با پایداری و دلیری زخمی شدند نامه دلجویی همایونی فرستاد.
نامه همایونی به همسران جان باختگان این ترور:
- رشادت و از خودگذشتگی همسر شهید شما در واقعه سیاهکل از شرف عرض مبارک همایونی گذشت. حسب الامر مطاع بدین وسیله مراحم و عنایات شاهنانه به بازماندگان آن مرحوم ابلاغ میشود. انشاالله فرزندان آن شادروان در وطن پرستی و شاهدوستی و طریق خدمت از پدر پیروی خواهند کرد و این فرزندان شاهنشاه نیز نام خود را در تاریخ پر افتخار وطن و شاهنشاهی بزرگ ما جاودانه خواهند ساخت. -
نامه به زخمی شدگان:
- شهامت و شجاعت شما در واقعه سیاهکل بر طبق گزارش وزارت کشور از شرف عرض مبارک همایونی گذشت حسنالامر بدینوسیله مراحم و عنایات همایونی به شما ابلاغ میشود. در این سال نو پیروز و شادکام و در طریق خدمتگزاری به شاهنشاه موفق باشید – وزیر دربار شاهنشاهی اسداله علم
جانباختگان به دست شبکه تروریستها در جنگلهای سیاهکل
- سرکار استوار دوم نریمان عبادی رییس پاسگاه مردری رست که همسر و دو فرزند وی در سوگ وی نشستهاند.
- استوار دوم سید تقی مهدی ژاد مظفری که همسر و چهار فرزند وی بازماندگان این مرد بزرگ هستند
- استوار دوم اسماعیل رحمت پور که همسر و دو فرزندش به سوگ وی نشستهاند.
- گروهبان دوم اسماعلیل روشن که همسر و سه فرزندنش در سوگ وی میباشند
- گروهبان دوم شهید نعمت الله نصیری که همسر و سه فرزندنش در سوگ وی هستند.
- غیرنظامی یحی خان فروش که از وی همسر و دو فرزند برجای ماندهاند.
زخمی شدگان به دست انیرانیان تروریست شبکه جنگل
- ستوان یکم پیاده عسگر عسگرآبادی فرمانده پاسگاه لنگرود
- ستوان دوم کنترولر حبیب الله محسن زاده از هنگ گیلان
- گروهبان دوم امیر عزیزی جمعی گروهان رشت
- گروهبان یکم حسین قلی سورچیان از هنگ گیلان
- گروهبان دوم علی اصغر رستم خانی جمعی هنگ احتیاط
- گروهبان سوم علی تکش جمعی گروهان لاهیجان
- گروهبان سوم نبی محبوب پور از گروهان رودسر
- غیرنظامی محمد علی نوروزی
- غیرنظامی پنجه علی نوروزی
- غیرنظامی ستار غلامی
تاریخچه شبکه تروریستی جنگل
در سال ۱۳۴۶ یک گروه کمونیستی به سرپرستی بیژن جزنی از سوی سازمان اطلاعات و امنیت کشور پیدا شد و ۱۴ تن از آنان زیر پیگرد قانونی قرارگرفتند دو تن از این کمونیستهای سرسپرده به نامهای محمد صفاری آشتیانی و علی اکبر صفایی فراهانی از مرزهای کشور فرارکردند و به محمود پناهیان در عراق پیوستند. از امرداد ماه سال ۱۳۴۹ پس از کشته شدن تیمور بختیار، انیرانی دیگری به نام محمود پناهیان از گردانندگان حزب دمکرات آذربایجان رهبری کارهای تروریستی در ایران را به گردن گرفت. صفاری آشتیانی و صفایی پس از گذراندن دورههای چریکی در عراق روانه اردوگاههای الفتح شدند و دورههای تروریستی و ایرانی کُشی را زیر سرپرستی مصطفی چمران کامل کردند. سپس از سوی پناهیان ماموریت یافتند که به ایران بازگردند و شبکه تروریستی دیگری برپا سازند. شمار همبندان گروه جنگل تا زمستان ۱۳۴۸ به بیست و دو تن رسید. سال ۱۳۴۹ صفایی فراهانی همراه با صفاری آشتیانی با اسلحه و دیگر ابزارهای کشتار به ایران بازگشتند. شهریور ماه ۱۳۴۹ گروه جنگل همکاریهای خود را با گروه احمدزاده - پویان آغاز کرد.
این شبکه تروریستهای مارکسیست از دانش آموختگان پلی تکنیک تهران، چند تن از دانشحویان دانشگاهها و مرکزهای دیگر آموزش عالی بودند که برای گسترش سازمان تروریستی خود به آگهی پرداختند و توانستند گروهی از دشمنان ایران زمین را گرد هم آورند و در شهرستانها چون اسپهان، ساری، رشت، لاهیجان، و برخی از شهرهای استان خراسان و خوزستان هستههای بنیاد نمایند.
این گروه مارکسیست که از سوی بیگانگان استعمارگر رهبری میشدند، از سوی آنان پول سرشار و اسلحه به سوی آنان سرازیر بود برآن بودند که از راه جنگهای پارتیزانی شهر و ده در ایران قدرت را به دست گیرند. رهبران این شبکه تروریستی تیمهای گوناگون در درون شبکه بوجود آوردند، تیم کوه، تیم شهر، تیم اسلحه، تیم علمی و تیم ارتباط.
تیم کوه
تیم کوه: این شبکه مامور بود که جاهای گوناگون کشور را شناسایی کند و از دیدگاه جنگهای پارتیزانی وضعیت روستاها و جنگلهای گیلان و مازندران را برای برپا ساختن پناهگاهها و نهانگاههای مناسب و انبار کردن ابزار جنگ و تفنگ و فشنگ و خوراکی و توشه به هنگام جنگ علیه ملت و دولت ایران بررسی نماید. افزون بر آن، پاسگاههای ژاندارمری و گارد جنگل و یکانهای نظامی را شناسایی کنند و واکنش مردم را درباره ترورها و کارهای ضد حکومت ارزیابی کنند. تیم کوه کم کم در گیلان و مازندران در چهار جای گوناگون اسلحه و نارنجک و دارو و پوشاک وخوراکی انبار کرد و هموندان تیم کوه پیوسته به این چهار جا در رفت و آمد بودند. تیم کوه هم چنین به تروریستها خود تمرین کوهنوردی و زندگی در کوه و جنگل را میداد.
تیم شهر مامور بود که از یک سو آنچه را که تیم کوه بدان نیاز داشتند از ابزار جنگ و خوراک و پوشاک فراهم سازد و از سوی دیگر در داخل شهرها به ویژه در شهر تهران ادارهها و سازمانهای دولتی و نظامی و شعبههای سازمان امنیت و اطلاعات کشور و پلیس، مرکز آب و برق و تلفن و بی سیم و مخابرات و دیگر مرکزهای عمومی را شناسایی کند و جاهای آسیب پذیر این سازمانها را برای برنامههای تروریستی در روزی که کشتار را آغاز میکنند نشانگذاری نمایند. هم چنین تیم شهر مامور بود که خانه و جاهای رفت و آمد بلندپایگان نظامی و کسانی که کارهای مهم کشور را در دست دارند و دیپلماتهای خارجی برای کشتن آنها در زمان مناسب شناسایی شود. یکی دیگر از وظیفههای تیم شهر فراهم ساختن و چاپ نشریه و جزوههای کمونیستی و دفترچههایی درباره جنگهای پارتیزانی شهر و ده بود. فراهم کردن خودرو، دزدی شمار زیادی پلاک خودرو، دزدی و جعل گذرنامه، شناسنامه و کارت کوهنوردی و دیگر سندهای دولتی، خرید دوربین و بسیاری از این دست کارها. به راه انداختن ویا شرکت در تظاهرات و رخدادهای شهری و دامن زدن به آنها با کشتن کسی از میان مردم و آن را به گردن پلیس و یا ساواک انداختن.
تیم اسلحه
تیم اسلحه مامور فراهم ساختن سلاح برای کشتن مردم بود. این تیم سلاح مورد نیاز شبکه چون مسلسل کلاشینکف، تپانچه کمری و فشنگ و دینامیت، نارنجک را از دو راه به دست میآورد، نخست از راه بیگانگان یعنی کشورهای استعمارگر و کشورهایی که اقمار تروریستی این کشورها هستند مانند فلسطین، لیبی، کوبا، چین. راه دوم از راه خرید از قاچاقچیان اسلحه بود که با پول فراوانی که بیگانگان استعمارگر به آنها میدادند هیچگونه دشواری در این راه نداشتند.
تیم علمی
تیم علمی ماموریت داشت که فرمولهای گوناگون مرکب نادیدنی برای نوشتن برنامههای ترور و رمزها و هم چنین فراهم ساختن بی سیم و تلفن صحرایی، ابزار گریم و تغییر چهره، فراهم کردن فرمولها و موادی که در زمان آغاز ترور آب آشامیدنی و یا هوای شهرها را زهرآگین کند.
تیم ارتباط
تیم ارتباط مامور برقراری ارتباط میان تیمها در جاهای گوناگون کشور و پیام رسانی با همدستانشان در خارج از کشور بود. برای نمونه برای ارتباط با خارج در خوزستان دو تن به عنوان رابط بودند که در این چند ماه که این سازمان تروریستی برنامههای کشتار ملت و آسیب به دولت و حکومت را میریخت، چندین بار برای دیدار با پناهیان و گرفتن اسلحه و مهمات و پول به خارج از کشور رفته و بازگردانده شدند.
سازمان اطلاعات و امنیت کشور بی درنگ پس از بنیاد این شبکه تروریستی، آگاهی یافت ولی برای شناسایی خائنینی که با آنها همدست شده بودند را شناسایی کند و پیوند آنان را با بیگانگان روشن کند و مدرک علیه این دشمنان کشور گردآورد دستگیری این سرسپردگان استعمار را به شناسایی همه هموندان آن فرافکند.
دزدی از بانکها
سازمان اطلاعات و امنیت کشور آگاهی یافت که در شهریور ماه ۱۳۴۹ شبکه تروریستی پول هنگفتی به تیمهای کوه و شهر و اسلحه و علمی داده است و این تیمها با شتاب به انجام ماموریتهای خائننانه به کشور و ملت ایران پیش میروند. نخست پنداشته شد که محمود پناهیان پول از استعمارگران گرفته و برای این تروریستها در درون کشور فرستاده است ولی پیگیریها نشان داد که تیم شهر که مامور فراهم ساختن پول برای هزینههای تروریستی بود، افزون بر دریافت پول از پناهیان یک باند دزدی از بانکهای ایران از تروریستهای ورزیده تشکیل داده که زیر سرپرستی رهبر تیم شهر به بانکها حمله میکنند. در روزهای پایانی امرداد ماه ۱۳۴۹ تروریستهای مسلح شبکه به بانک ملی در تهران شعبه خیابان وزرا حمله کردند و رییس بانک را زخمی کردند و یک میلیون و ششصد هزار ریال موجودی بانک را دزدیدند. سپس تروریستها به بانک ملی شعبه ونک در مهر ماه ۱۳۴۹ حمله مسلحانه کردند و دو میلیون و چهار صد هزار ریال موجودی بانک را دزدیدند.
سرانجام با کوشش پیگیر ماموران و رخنه در شبکه تروریستی، باند دزدی بانکها شناسایی شد ولی دستگیری را به زمانی دیگر فرافکندند تا زمانی که همه هموندان تیمها نیز شناسایی شوند. در پایان آذر ماه ۱۳۴۹ هموندان این شبکه تروریستی که شماری دانشجو در میان آنان بودند برآن شدند که به اعتصاب دانشجویان دامن زنند و دانشگاه و کشور را به آشوب بکشانند. در این زمان نیروهای امنیتی و انتظامی کشور برآن شدند که هموندان این شبکه و تیمهای خرابکاری آن را دستگیر و زیر پیگرد قانونی قراردهند.
روزهای آغازین دی ماه ۱۳۴۹ بازداشت این خائنان تروریست سرسپردگان استعمار آغاز شد و ۹ تن از آنان هموندان تیم کوه خائنانی که پیوسته در ماموریت شناسایی جاهای گوناگون ایران بودند توانستند فرار کنند. پناهگاهها وانبارهای خوراکی و جاهایی که تیم شناسایی برای کشتار ویژه ساخته بودند از دید سازمان اطلاعات و امنیت کشور پوشیده نبود. سرانجام این متواریان مسلح وابسته به استعمار در جنگلهای سیاهکل از توابع لاهیجان خود را پنهان ساختند و پیش از فرارشان سینما اروپا را در تهران به آتش کشیدند. در این آتش زدن سینما اروپا ۳ تن از مردم ایران زنده زنده در آتش سوختند و شماری زن و کودک و مرد به بیمارستان سوانح سوختگی برده شدند. برای دستگیری این تروریستها قرار شد که ژاندارمری کل کشور نیز به یاری مامورین سازمان اطلاعات و امنیت کشور بپیوندد. تااینکه در روز ۱۱ بهمن ماه ۱۳۴۹ یکی از این ۹ تروریست که برای انجام ماموریتی از دیگر تروریستها جدا شده بود در نزدیکیهای سیاهکل لاهیجان که زیر دیدبانی ماموران انتظامی بود، با همکاری اهالی و رییس خانه انصاف دستگیر شد.
یورش به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل
علی اکبر صفایی رییس تیم و هفت تروریست دیگر همان شب ۱۱ بهمن ماه از دستگیری همدست خود آگاه شدند و چون گمان میبردند که دستگیر شده نهانگاه آنان را لو بدهد برآن شدند که از پناهگاه خود بیرون آیند و به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل یورش بَرَند و رفیق تروریست خود را آزاد سازند.
دو تن از تروریستها که لباس نظامی بر تن داشتند وارد پاسگاه شدند و پس از پرس و جوی کوتاهی دریافتند که رفیق تروریست شان با سه تن از مامورین ژاندارمری به لاهیجان فرستاده شده است، چند تن از مامورین ژاندارمری نیز برای انجام ماموریتهای دیگر رفتهاند و پاسگاه نیمه خالی است، تنها دو درجه دار ژاندارم و رییس خانه انصاف سیاهکل آنجا نشستهاند. تروریستهای جنگل برآن شدند که اسلحههای پاسگاه را بدزدند.
تروریستهای جنگل سرسپردگان استعمار به پاسگاه ژاندارمری حمله بردند و با پایداری مامورین روبرو شدند. تروریستها یک درجه دار ژاندارم و رییس خانه انصاف را کشتند. به درجه دار دیگر نیز چندین گلوله شلیک کردند ولی خوشبختانه در دم کشته نشد و زخمی شد. در این زد و خورد یکی از تروریستها نیز زخمی شد، تروریست اسلحههای پاسگاه را دزدیدند و همگی از پاسگاه بیرون آمدند. صفایی رییس تروریستها دریافت که همگی میباید به پناهگاه بازگردند و خود را پنهان سازند. در این هنگام دو تن از تروریستها که یونیفورم نظامی برتن داشتند سر جاده جلوی خودرویی را را با چهار سرنشین گرفتند. راننده با دیدن یونیفورم نظامی ترمز کرد، یکی از تروریستها کلت کمری خود را روی سینه راننده گذاشت، راننده با گویش محلی خود گفت من که کاری نکردهام و برادرش که در جلوی خودرو نشسته بود نیز اعتراض کرد. در این هنگام تروریست دوم چاقویی را که همراه داشت پشت گردن راننده گذاشت. تروریستهای جنگل سرانجام راننده و برادرش و پیرمرد و زنی که در پشت نشسته بودند را بیرون کشیدند. و آنها را با ریسمان به درختی بستند. خائنین به ایران و ایرانیان، تروریستهای جنگل سوار خودرو شدند و پس از آنکه به دهانه جنگل رسیدند خودرو را در جاده رها کردند و به جنگل پناه بردند. از سوی ژاندارمری کل کشور یکانهای کمکی از دیگر جاهای استان گیلان به سیاهکل فرستاده شدند. اهالی منطقه از سوی ژاندارمری کل کشور و سازمان اطلاعات و امنیت کشور از کشتار تروریستها آگاهی یافتند و اعلام همکاری کردند. تروریستهایی که درون جنگل متواری شدند، دریافتند که رفیق تیر خورده اشان خون بسیاری از دست میدهد، بدین روی برآن شدند که علی اکبر صفایی سرپرست تیم کوه و یک تروریست دیگر این زخمی را به قریه چهل ستون از توابع لاهیجان ببرند. خائنین به کشور نزدیک به ساعت هفت شامگاه به خانه یکی از اهالی ده رفتند و درخواست خوراک کردند. زن صاحبخانه بی درنگ به آگاهی عزیز اسدنیا از همسایگان که کارگردان دستگیری این سه تن شد، رساند که این سه مرد خوراک میخواهند، عزیز نگاهی به آنها انداخت و چون اهالی از کشتار پاسگاه ژاندارمری خبردار شده بودند به آنها بدگمان شد و به زن صاحبخانه گفت که شام را دیرتر آماده سازد تا وی بتواند از همسایهها کمک بخواهد. زن صاحبخانه تا ساعت ده شب به درست کردن شام پرداخت. در این میان عزیز اسدنیا با یاری خواهرش بلور از روستای همسایه ۶ تن را با خود آورد و ۵ تن را نیز از ده چهل ستون، بدین سان عزیز اسدنیا یازده تن را برای رویارویی با تروریستها آماده ساخت. ساعت ده و نیم که تروریستها شامشان را خوردند، صفایی نگاهی به ساعتش کرد و گفت ما باید برویم. اسدنیا پافشاری کرد که آنها شب را بمانند در این هنگام نزدیک به ۸ تن در اتاق گردآمده بودند و هر از چند دقیقهای یک تن دیگر به آنان افزوده میشد. تروریستها بلند شدند که بروند دریافتند که کوله پشتی آنها در اتاق نیست. اسدنیا گفت که کوله پشتی آنها را در راهرو گذاشته است، در راهرو میان آنان جنجال شد و اسدنیا گفت که باید شناسنامه اشان را نشان بدهند. دو تن از تروریستها شناسنامه را نشان دادند ولی سومی شناسنامه نداشت، دوباره کشمکش بالاگرفت، به همین بهانه ۹ روستایی بر سر این ۳ تروریست ریختند و آنها را دستگیر کردند. در این گیر و دار تروریست زخمی داد زد آخ دستم. روستاییان که زخم وی را دیدند دلشان نرم شد و او را آزاد کردند. تروریست بی درنگ دست به اسلحه برد، در همین هنگام بلور زیر دست او زد. تیر به سقف شلیک شد و دوباره روستاییان بر سر او ریختند و او را دستگیر کردند. تروریست دیگر به نام جلیل انفرادی که دستش روی تپانچه زیر کتش بود توانست دو تیر دیگر شلیک کند که یکی زیر ران و دیگری به سر انگشت یک کشاورز خورد ولی با همه اینها هر سه مردم مسلح را مردم دلیر ایران و میهن پرست دستگیر کردند و ریسمان پیچ نمودند و به گوشه اتاق انداختند و لوازم و اسلحههای آنها را گرفتند و کشان کشان آنان را به پاسگاه پلیس بردند. یکی از تروریستهای پناه برده به جنگلهای سیاهکل راهی قریه دیگری شد ولی این بار نیز مردم محلی و مامورین وی را دستگیر کردند و به پلیس واسپردند. چهار تروریست متواری دیگر در پناهگاه اصلی در سیاهکل پنهان شدند، پس از چند برخورد با مامورین در روز دوم اسفند ماه ۱۳۴۹ هنگامی که مامورین ژاندارمری پناهگاه را محاصره کردند با سه قبضه مسلسل و تپانچههای کمری و نارنجک و دینامیت که داشتند به سوی مامورین آتش گشودند. مامورین ژاندارمری دستور داشتند که تروریستها را زنده دستگیر کنند. این زد و خوردها چهل و هشت ساعت به درازا کشید، و تروریستهای زبده آموزش دیده در کمپهای فلسطین پنج تن از مامورین ژاندارمری را کشتند، و شماری از مامورین را نیز زخمی کردند که از کارزار بیرون کشیده شدند. رویهم رفته تا این زمان ۱۱ افسر و درجه دار و ژاندارم کشته و زخمی از میدان نبرد بیرون برده شدند. تا اینکه دستور رسید که به پناهگاه یورش برده شود و تروریستها را دستگیر کنند. در این زد وخورد دو تن از تروریستها به نامهای رحیم سماعی دانشجوی پیشین دانشکده پلی تکنیک و مهدی اسحقی دانشجوی پیشین دانشگاه پهلوی شیراز کشته شدند و یک تن از این خائنین به کشور و ملت ایران دستگیر شد و یک تن متواری شد که او نیز با همکاری مردم میهن پرست دستگیر شد. بدین روی از ۹ تروریست سرسپرده استعمار دو تن کشته و هفت تن دستگیر شدند. در این کشتار خونین تروریستهای جنگل که از فروردین سال ۱۳۵۰ چریکهای فدایی خلق شدند ۶ مامور ژاندارمری جان باختند و ۱۲ افسر و مامور زخمی شدند. با پولهایی که مجمود پناهیان برای این گروه تروریست میفرستاد و پولهایی که از بانکهای ملی دزدی کردند، از این گروه سه خودرو، یک دستگاه فرستنده و گیرنده با برد کم، دو دستگاه تلفن صحرایی بدست آمد. افزون بر این تروریستها چهار خانه به عنوان "خانه امن" برای دیدار با هموندان این شبکه تروریستی و انجام پارهای از آزمایشها و تمرینها برای کشتار ملت ایران، در تهران اجاره کرده بودند.
هر یک از هموندان تیم کوه دارای ابزار کوهنوردی چون پوتین، کیسه خواب، کوله کوهنوردی، کارد، کمکهای اولیه پزشکی، کاپشنهای همانند کاپشنهای نظامی بودند. در ۴ انبار و پناهگاه در جنگلهای شمال پوشاک و خوراکیهای ماندنی که گندیده نمیشوند پیدا شد.
امکانات مالی
هزینه این شبکه تروریستی از پولهایی که محمود پناهیان انیرانی سرسپرده بیگانگان به آنها داده بود و پولهای دزدی شده از بانکها و هم چنین حق عضویتی شایانی که برخی از هموندان این شبکه میپرداختند فراهم میشد. برخی از گردانندگان شبکه که کارمند دولت یا بخش خصوصی بودند و ماهیانه نزدیک به ۴۰۰۰ تومان حقوق میگرفتند، نیمی از حقوق خود را برای حق عضویت میپرداختند تا جایگاه بالاتری در این شبکه تروریستی بدست آورند. در این گیر و دار کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور با کشتن مردم ایران و آتش زدن سینما سبب زنده زنده سوختن چند ایرانی و آسیب سوختگی درجه ۳ به شماری زن و بچه شدند. آتش زدن سینما پیوسته یکی از ابزار تروریستهای آموزش دیده به رهبری کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور شد که بزرگترین فاجعه انسانی را با آتش زدن سینما رکس آبادان و ذغال کردن بیش از ۴۰۰ تن از ایرانیان در آبادان را با ریختن بنزین هواپیما به درهای سینما رکس خاکستر کردند.
نابودشدگان انیرانی به رای دادگاه ارتش
پس از دستگیری خائنین به کشور و مردم ایران رسیدگی به پروندهها به اداره دادرسی ارتش سپرده شد. ساعت ۷ بامداد روز چهارشنبه ۱۹ اسفند ماه ۱۳۴۹ دادگاه این تروریستها به همراه گروه شهر این شبکه تروریستی آغاز شد. دشمنان ایران و فرهنگ و تمدن ایران سرسپردگان استعمار که برای براندازی حکومت کهن شاهنشاهی ایران و برپایی رژیمهای کمونیستی دست به اسلحه بردند، برابر رای شماره ۲۷۹ به تاریخ ۱۹ اسفند ماه ۱۳۴۹ محکوم به اعدام شدند.
- غفور حسن پور اصیل فرزند کریم ستوان دوم وظیفه
- غلی اکبر صفایی فراهانی فرزند محمدعلی دبیر پیشین آموزش و پرورش شهرستان ساری
- احمد فرهودی فرزند علی کارمند پیشین دارایی ساری
- محمد (هوشنگ) نیری فرزند علی دیپلمه
- عباس دانش بهزادی فرزند علی دانشجوی پیشین دانشکده دامپزشکی
- محمدعلی محدث قندچی فرزند محمد حسین دکتر دامپزشک
- هادی بنده خدا لنگرودی فرزند ابوالقاسم کارمند پیشین شهرداری تهران
- اسمعیل معینی عراقی فرزند محمد کارمند وزارت آب و برق
- شعاع اله مشیدی فرزند غلامحسین کارمند شرکت سهامی تلفن ایران
- اسکندر (مرتضی) رحیمی فرزند مرتضی آموزگار
از میان برداشتن خائنین به کشور ایران، میبایستی بر پایه قانون، همانند همه کشورهای گیتی که از امنیت و استقلال خود پدافند میکند، ادامه مییافت تا مزدوران استعمار و سرسپردگان بیگانه نتوانند کشور ایران را به خاک سیاه بنشانند. شوربختانه خائنین به کشور به جزای خود نرسیدند و سرانجام با ائتلاف سرخ و سیاه زیر چتر کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج کشور و به رهبری شیخکی هندی به نام روح الله خمینی که یک شبه امام شد، با پول و اسلحه استعمار تروریستهای چپ و راست آموزش دیده در مخوفترین کمپهای تروریستی، حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران را برانداختند و یک حکومت اسلامی بر پایه شریعت با ائتلاف واپسگرایان یعنی تودهایها و جبهه ملی و اسلامیون در کشور اهورایی ایران برپا ساختند و تا به امروز بهترین میلیونها تن از فرزندان ایران را به دار میآویزند.
جنگ مسلحانه
جنگ مسلحانه تروریستها در سیاهکل نقطه عطفی در دشمنی با شاهنشاه ایران و حکومت مشروطه ایران گردید. مخالفین با شب نامهها، پروپاگاندا و با کارهای قانونی و غیرقانونی کوشش کردند حکومت ایران را دگرگون سازند. پایه ایدئولوژی این کارهای ریشه برانداز مارکسیست - لنینیسم بود و آرمان این گروهکها برقراری حکومت سوسیالیستی با نمونه شوروی بود. شاهنشاه ایران کوشش کرد که با همسایه شمالی ایران، شوروی، پیوندهای دوستانه برقرار سازد که میتوان قرارداد ساختن ذوب آهن ایران را با شوروی نام برد