فروغی بسطامی (غزلیات)/ما ز چشم تو مست یک نگهیم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۲۲ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' فروغی بسطامی (غزلیات) (ما ز چشم تو مست یک نگهیم)
از فروغی بسطامی
'


ما ز چشم تو مست یک نگهیم بی خبر از خمار صبح گهیم گر به باد فنا دهی ما را سر مویت به عالمی ندهیم حلقه‌در گوش پیر میکده‌ایم خانه بر دوش ملک پادشهیم خاک می‌خانه آب حیوان است همره ما بیا که خضر رهیم خاک روب در سرای مغان خاکسار بتان کج کلهیم با وجود محیط رحمت دوست کشتی جرم و لنگر گنهیم دل به چشم سیاه او دادیم تا نگوید کسی که دل سیهیم پیش طفلی سپر بیفکندیم با وجودی که مرد صد سیهیم ریخت بر چهره جعد ریحان را کز کمندش به هیچ رو نجهیم دست ما را ببست نیروی عشق که ز اندازه پا برون ننهیم تا فروغی جمال او دیدیم بی نیاز از فروغ مهر و مهیم