فروغی بسطامی (غزلیات)/زلف و خط دلکشش دام بنی آدمند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (زلف و خط دلکشش دام بنی آدمند) از فروغی بسطامی |
' |
زلف و خط دلکشش دام بنی آدمند این دو بلای سیاه ولولهی عالمند حلقه به گوشان شوق با المش خوش دلند خانه به دوشان عشق با ستمش خرمند راهروان صفا از همه دل واقفند کارکنان خدا در همه جا محرمند خاطر آزادگان بند کم و بیش نیست مردم کوته نظر در غم بیش و کمند عشق و سلامت مجو، زان که اسیران او کشتهی تیغ بلا، غرقهی بحر غمند چون سحری سر کنند از لب جان بخش او بر تن دل مردگان روح دگر دردمند اهل خرابات را خوار مبین کاین گروه مالک آب حیات صاحب جام جمند آیت پیغمبری داده بتان را خدا زان که همه در جمال یوسف عیسی دمند من به جنون خوش دلم زان که پری پیکران شیفته را هم نشین سوخته را مرهمند قتل فروغی خوش است زان که همه مهوشان در سر این ماجرا کارنمای همند