حزب توده
کنفدراسیون دانشجویان ایرانی | حزب توده | جبهه ملی |
انحلال حزب توده ایران ۱۶ بهمن ۱۳۲۷ |
حزب توده ایران در مهر ماه ۱۳۲۰ پس از اشغال ایران به وسیله ارتش بریتانیا و شوروی به وسیله استالین در تهران بنیان شد. این حزب سازمان اصلی چپ در تاریخ معاصر ایران است که جایگزین سوسیال دموکراسی زمان مشروطه و حزب کمونیست ایران (در دهه ۱۹۲۰) شدو بنیانگذاران حزب کمونیست ایران سلیمان میرزا اسکندری، ایرج اسکندری، بزرگ علوی، احسان طبری، خلیل ملکی، فریدون کشاورز، عبدالحسین نوشین و رضا رادمنش بودند که جزو ۵۳ چپگرای ایران بودند. حزب توده همسو با شوروی و پشتیبان کمونیسم بود. پس از نجات آذربایجان و شکست فرقه دموکرات حزب توده منشعب شد و گروهی به اصطلاح روشنفکر از حزب توده بیرون آمدندو گروهی به شوروی و آلمان شرقی فرارکردند.
پس از سوءقصد به جان شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی در دانشگاه تهران در روز ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ که از سوی حزب توده برنامهریزی شده بود و چکاننده ماشه ناصر میرفخرایی بود، با اعلامیه دولت حزب توده به حزب منحله توده دگرگون شد:
از چند سال به این طرف در داخل کشور عناصر مفسدهجوئی باسم حزب توده ایران دور هم جمع شده یک عده مردمان سادهلوح را با کلمات فریبنده اغفال و هرروز ایجاد اغتشاش و هرج و مرج نموده و در صدد واژگون کردن بنیان و اساس کشور بودن و از هیچگونه آزار و قتل و غارت در مازندران و گیلان واذربایجان فروگذار نکرده وحتی موقعی هم درصدد تجزیه قسمتی از کشور برآمدند صحیح است گزارشهای رسیده حاکی است که اینک صرف نظر از اغفال مردمان ساده به ترویج مرام اشتراکی در بین نوباوگان و دانشجویان شروع کرده و زمینه انقلاب را در کشور فراهم میسازند بنابراین دولت برای حفظ تمامیت و استقلال کشور و جلوگیری از هرگونه مفسده و آشوب حزب مزبور را منافی استقلال کشور تشخیص و دستور میدهد سازمان حزب مزبور در تمام کشور منحل و افراد خائن که مدارک لازم برعلیه آنها موجود است طبق مقررات قوانین مربوطه تحت تعقیب قرار گرفته و مجازات شوند.
حزب توده یک حزب مارکسیست لنینستی است که در ۲ اکتبر ۱۹۴۱ برابر با ۱۰ مهر ۱۳۲۰ در تهران دو هفته پس از اینکه محمدرضا پهلوی ولیعهد ایران سوگند پادشاهی خورد، بنیان گزارده شد یا نزدیک به یک ماه پس از اشغال ایران از سوی ارتش شوروی در ۳ شهریور ۱۳۲۰ . حزب توده ۱۶ بهمن ۱۳۲۷ پس از سوءقصد به جان شاهنشاه با قانون تصویب شده از سوی مجلس شورای ملی منحله و ممنوع اعلام شد. حزب توده، جانشین حزب کمونیست ایران است. حزب کمونیست ایران ۲۵ جون ۱۹۲۰ برابر با ۴ تیر ۱۲۹۹ در بندر انزلی، ۵ هفته پس از اینکه ارتش سرخ شمال ایران را اشغال کرد بنیان نهاده شد.
کمونیستهای ایران در همدستی با میرزا کوچک خان جنگلی و همدستی ۲۰۰۰ تن سرباز ارتش سرخ و ناوگان ارتش سرخ در دریای مازندران، در ماه جون ۱۹۲۰ برابر با تیر ۱۲۹۹ در گیلان جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران را اعلام کردند. کمونیستهای ایران سپس به گردآوری ارتش سرخ ایران به سرکردگی احسان الله خان پرداختند. پس از آن که ارتش سرخ شوروی از شمال ایران بیرون رفت در ۲۱ جولای ۱۹۲۰ برابر با ۳۰ تیر ۱۲۹۹ کودتایی در جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران انجام شد که در آن جعفر پیشهوری و احسان الله خان حکومت را در دست گرفتند و میرزا کوچک خان را کنار گذاشتند. آرمان این حکومت این بود که با ارتش سرخ ایران به تهران حمله کنند و قدرت را در ایران کاملا به دست گیرند و از سراسر ایران جمهوری سوسیالیستی شوروی ایران همانند کشور شوروی بسازند. پس از یک سال آماده سازی، ارتش سرخ ایران به سرکردگی احسان الله خان در خرداد ماه ۱۳۰۰ به سوی تهران تاختند. ولی در تهران در سوم اسفند ماه ۱۲۹۹ کودتای سید ضیا الدین طباطبایی و رضا خان پیروز شده بود و برای جلوگیری از شورویها که قدرت را در ایران به دست گیرند، سید ضیاالدین طباطبایی نخست وزیر با حکومت شوروی در ۷ اسفند ماه ۱۲۹۹ پیمان دوستی ایران و شوروی را بست. برای کمونیستهای ایران این پیمان بدان معنا بود که برای به دست گرفتن قدرت در ایران نمیتوانستند روی پشتیبانی شوروی حساب کنند.
ارتش سرخ ایران از سوی دیگر با سپاهیان ایران به سرکردگی رضا خان سردار سپه روبرو بودند. رضا خان سردار سپه با شتاب و با کارایی بیهمانندی سپاهیان ایران را سازمان داد و ارتش سرخ ایران را در جنگهای گوناگون شکست داد. پس این شکست نظامی احسان الله خان در ۸ امرداد ۱۳۰۰ از حزب کمونیست ایران بیرون انداخته شد. در روز ۱۳ امرداد ماه ۱۳۰۰ میرزا کوچک خان و حیدر خان حکومت کمونیستی در رشت اعلام کردند. سپاهیان دولت ایران به فرماندهی رضا خان سردار سپه در ۱۲ آبان ۱۳۰۰ وارد رشت شدند و این پایان حکومت جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران بود. پیشهوری به مسکو فرار کرد و در دانشگاه کمونیستی زحمتکشان شرق نام نویسی کرد و آموزشهای کمونیستیاش را دید. دانشگاه کمونیستی زحمتکشان شرق یا دانشگاه خاور دور در ۲۱ آوریل ۱۹۲۱ برابر با ۱ اردیبهشت ۱۳۰۰ در مسکو از سوی کمونیست بین الملل (سازمانی که در دنیا انقلاب کمونیستی به راه میانداختند) به دستور استالین بنیان شد. این دانشگاه آموزش دهنده کادرهای کمونیستی در جهان بود. سیستم آموزشی دانشگاه کمونیستی زحمتکشان شرق، از سراسر گیتی و کشورهای اروپا و امریکا به ویژه آسیا نیز دانشجو میپذیرفت. برنامه درسی دربرگیرنده تئوریهای مارکسیستی، پروپاگاندا، تشکیلات حزبی، حقوق و مدیریت، تئوری و تاکتیک انقلاب پرولتاریا، سازندگی سوسیالیستی و سازماندهی اتحاد و تجارت بود. این دانشگاه پس از چند سالی به نام دانشگاه پاتریس لومومبا یک افریقایی انقلابی کمونیست از کنگو نامیده شد. در این دانشگاه فونکسیونرهای دیگری نیز آموزش دیدند که در ایران ایدئولوژی کمونیستی را پراکنده ساختند با آرمان براندازی حکومت مشروطه و شاهنشاهی و برقراری جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران.
حزب کمونیست ایران کوشش کرد که یک جنبش کارگری در ایران بوجود آورد. بدین روی در سال های ۱۳۰۸ و ۱۳۰۹ خورشیدی در همه شهرهایی که رضا شاه بزرگ کارخانه بنیان کرده بود، اعتصاب سازمان دهند. مهمترین اعتصابهای کارگری را کمونیستها در کارخانه پارچه بافی اسپهان، راهآهن مازندران، قالیبافی مشهد، و در شرکت نفت انگلیس و ایران در بوشهر به راه انداختند. نزدیک به دویست کمونیست در سالهای ۱۳۰۸ و ۱۳۰۹ دستگیر شدند. برای جلوگیری از گسترش قدرت شوروی در ایران از سوی کمونیستهای مزدور سر سپرده به این دولت استعماری و برای نگاهبانی از استقلال و تمامیت ارضی ایران و حقوق انسانی و شهروندی ایرانیان مجلس شورای ملی کمیسیون قوانین عدلیه قانون مجازات مقدمین بر علیه امنیت و استقلال مملکت دربرگیرنده هفت ماده را در روز ۲۲ خرداد ماه ۱۳۱۰ شمسی تصویب کرد.[۱] بر پایه ماده نخست این قانون مرتکبین هر یک از جرمهای ذیل به حبس مجرد از سه تا ده سال محکوم خواهند شد: - هر کس در ایران به هر اسم و یا به هر عنوان دسته یا جمعیت یا شعبه جمعیتی تشکیل دهد و یا اداره نماید که مرام یا رویه آن ضدیت با سلطنت مشروطه ایران داشته باشد و یا رویه یا مرام آن اشتراکی است و یا عضو دسته یا جمعیت یا شعبه یا جمعیتی شود که با یکی از مرام یا رویههای مزبور درایران تشکیل شده باشد.
پس از تصویب شدن این قانون، نزدیک به ۲۰۰ تن از هموندان حزب کمونیست ایران دستگیر شدند و به جرم فعالیتها علیه استقلال ایران و حقوق ایرانیان دادگاهی شدند. از میان این دویست تن ۳۸ تن از خطرناکترین آنان به سالیان دراز زندان در زندان قصر محکوم شدند همانند جعفر پیشه وری، یوسف افتخاری، اردشیر آوانسیان. حزب کمونیست ایران منحل و ممنوع شد. در سال ۱۳۰۹ جاسوسان شوروی دستگیر شدند که بیشتر آنان در وزارتخانه پست و تلگراف کار میکردند. دو تن از آنان به اعدام، سه تن از این جاسوسان به زندان ابد و دیگر جاسوسان به سالهای دراز زندان محکوم شدند.
در اسفند ماه 1315 پلیس مرز اتحاد جماهیر شوروی، به تعقیب سه تن که از شوروی به ایران وارد شده بودند پرداخت. این سه توانستند فرار کنند ولی چمدان های آنان به دست پلیس ایران افتاد. در این چمدان فهرست نام کسانی در تهران، قزوین و اسپهان پیدا شد. پلیس کسانی که در این فهرست بودند را بازجویی کرد. در آبان ماه 1317 - ۵۳ تن از کسانی که نامشان در این فهرست بود بر پایه قانون مجازات مقدمین بر علیه امنیت و استقلال مملکت به دادگاه کشیده شدند زیرا که علیه امنیت و استقلال کشور و برقراری سیستم کمونیستی پروپاگاند می کردند در دادگاه محکوم شدند. رهبر این گروه دکتر تقی ارانی بود. تقی ارانی در برلین پزشکی آموخته بود و در برلین با مرتضی علوی برادر کوچک بزرگ علوی آشنا شد. بزرگ علوی با خود تقی ارانی را به نشست های کمونیست ها برد و پس از اینکه تقی ارانی کمونیست سر سپرده شوروی شد، به ایران بازگشت. این دو گروه، که گروه نخست ۳۸ تن از آنان در زندان قصر بودند و گروه دوم که ۵۳ تن بودند تا اشغال ایران از سوی ارتش شوروی در زندان قصر بودند
با آغاز جنگ دوم جهانی، ارتش اتحاد جماهیر شوروی از شمال و ارتش بریتانیا از جنوب در روز ۳ شهریور ۱۳۲۰ به ایران حمله کردند و ارتش شوروی شمال ایران را بمباران کرد و کشور ایران کارزار جنگ دوم جهانی شد. اعلیحضرت رضا شاه پهلوی از شاهنشاهی ایران کناره گرفت و محمد رضا پهلوی ولیعهد جوان در روز ۲۵ شهریور ماه ۱۳۲۰ در برابر مجلس شورای ملی سوگند پادشاهی خورد و پادشاه ایران شد و جشن تاجگذاری را به زمانی موکول کرد که ایرانیان در امنیت و رفاه و آرامش باشند.
سازمان مخوف اطلاعاتی ارتش سرخ از آغاز پس از اشغال ایران با همه کسانی که علیه سلطنت پهلوی بودند تماس گرفت. یکی از نخستینها محمد مصدق و سلیمان میرزا اسکندری قاجاریان بیگانه بودند. در ۷ مهر ماه ۱۳۲۰ کلنل سلیو کوف با اسکندری تماس گرفت و درباره بنیان حزب سیاسی گفتگو کردند. اسکندری ابراز داشت که مصطفی فاتح یکی از روسای شرکت نفت انگلیس و ایران حزب همراهان را بنیاد کرده است. سلیو کوف گفت که بهتر آن است که شما سلیمان میرزا اسکندری بنیان این حزب را به عهده بگیرد. اسکندری پذیرفت به این شرط که شوروی حزب را پشتیبانی کند و این ۵۲ تن از زندان آزاد شوند. روز پسین ۸ مهر ماه کلنل سلیو کوف به همراهی یکی از اعضای سفارت شوروی دوباره به دیدار اسکندری رفت. کلنل سلیو کوف از اسکندری خواست که اساسنامه حزب کمونیست و مرامنامه و برنامه آن را بنویسد. سلیو کوف ادامه داد و گفت "اگر چیزی که مینویسید از سوی استالین پذیرفته شود ما کاری میکنیم که محمدعلی فروغی نخست وزیر برکنار شود و دولت نوینی به نخست وزیری وی یعنی اسکندر میرزا بر روی کار آید و افزود که اسکندری زندگینامه خود را به همراه برنامه حزب بدهد. کلنل سلیو کوف نیز برای هزینهها پول کلانی به وی داد.
هیات مرکزی حزب شش تن بودند: اوانسیان، رضا روستا فارغ التحصیل دانشگاه کمونیستی زحمتکشان شرق، ایرج اسکندری، مرتضی یزدی، محمد بهرامی و رضا رادمنش – قرار شد که اوانسیان با کوم اینترن – کمونیست اینترنشنال – کمونیست بینالملل در مسکو تماس بگیرد و ایرانیانی که پس از ممنوع شدن حزب کمونیست در ایران به شوروی گریخته بودند را دوباره به ایران بازگرداند. آنچه را که آن ۵۲ تن که در زندان بودند و این شش نفر نمیدانستند، این بود که بسیاری از ایرانیان کمونیست که به شوروی فرار کرده بودند، از سوی شورویها دستگیر شده بودند و در چهارچوب ترور استالینی که میلیونها تن در آن با فرمان استالین قتل عام شدند، در زندانهای مخوف شوروی بودند. مانند آخوندزاده، حسن حسن اوف، حسابی (ده زاد)، کامران اصلانی، لدبون اسفندیاری، میر آزادی، نیک بین، رضایف، و... رضا روستا و آرتش اوانسیان خود نیز پیشتر در زندانهای شوروی بودند ولی صدایش را درنیاورند. هیچکدام از این خائنان نگفتند که خون و فقر و مصیبت و گرسنگی و غمی در شوروی حکومت میکند.
۷ مهر ماه ۱۳۲۰ مرامنامه حزب توده در شوروی تصویب شد. در ۱۰ مهر ماه ۱۳۲۰ حزب توده به ریاست سلیمان اسکندری بنیان گزارده شد. در ۱۷ آبان ماه ۱۳۲۰ برنامه حزب توده در هشت ماده تصویب شد.
هدف اصلی حزب توده در هشت ماده نوشته شد: ۱- حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران ۲- برپایی یک حکومت دموکراتیک و دادن همه حقوق اجتماعی به مردم مانند آزادی بیان، آزادی عقیده، و آزادی اجتماعات ۳- مبارزه با همه حکومتهای دیکتاتوری ۴- اجرای هر گونه رفرم که لازم دانسته میشود با هدف استفاده از زمین، سازماندهی زندگی نرمال برای کشاورزان و کارگران ایران ۵- رفرم در آموزش و پرورش و خدمات بهداشتی همچنین به اجرا درآوردن سیستم آموزش اجباری و آزاد، به کار گرفتن تودهها در شناساندن فرهنگ و بهداشت پیشگیری ۶- برقرار کردن سیستم مالیاتی عادلانه با توجه به منافع تودهها ۷- رفرم اقتصادی و تجارت، گسترش صنایع، معادن همچنین سیستم ترابری مانند شبکه راهها و جادهها و بهتر ساختن شبکه راه آهن ۸- مصادره اموال شاه سابق و هواداران او که با سوءاستفاده و جرم آنها را گردآوری کردهاند
با خواندن این برنامه آشکار میشود که یک حزب کمونیستی، زبان ویژه خود را که مفاهیم ویژه نیز دارد را بکار میبرد: این برنامه را بررسی میکنیم - ۱- حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران که هر ایرانی با آن موافق است. حزب توده که دستورات خود را از مسکو میگرفت برای اینکه پنهان کنند که دستوراتشان از مسکو میآید باید به عنوان نخستین و مهمترین ماده چنان بنویسند که مستقل از مسکو هستند. این ماده تنها شاهدی ساختگی بود که ماهیت آنان آشکار نشود. ۲- برپایی یک حکومت دموکراتیک: این یک درخواست محبوب حزب کمونیست در کشوری که پادشاهی است زیرا بنا به عقیده کمونیستها، دموکراتی تنها در کشوری که جمهوری است میتواند وجود داشته باشد. کمونیستها دموکراتی را در کشورهایی که در آن کانتیتیوشنال مانارکی وجوددارد رد میکنند. در دیده کمونیستها هر پادشاهی یک سیستم دیکتاتوری است.
۳- مبارزه با همه حکومتهای دیکتاتوری: با آنچه که ما در ماده دوم گفتیم این ماده میگوید سرنگونی پادشاهی، این دیدگاه هم چنین موضع و انتقاد حزب توده علیه محمدرضا شاه پهلوی را روشن میسازد و بکار بردن واژههایی مانند دیکتاتور را روشن میکند. برای تودهای عملکرد پادشاه مهم نیست بلکه با تعاریف و واژگان تودهای پادشاه یعنی دیکتاتور – یعنی محمدرضا شاه پهلوی هر چقدر رفرم و رفاه و انقلاب سفید و آسایش و آرامش و خوشبختی برای مردمش فراهم آورد اهمیتی ندارد زیرا که کمونیست به وی دیکتاتور میگوید.
۴- اجرای هر گونه رفرم که لازم دانسته میشود با هدف استفاده از زمین: برای یک حزب کمونیست اصلاحات ارضی یعنی آنچه که در شوروی اتفاق افتاد، مصادره زمینها از مالکانشان و دادن مالکیت به دولت. سازماندهی زندگی نرمال برای کشاورزان و کارگران ایران: یعنی که کشاورزان مالک زمینها نخواهند بود بلکه آنها مانند کارمندان دولت از سوی اداره کشاورزی (کولخوزه) استخدام خواهند شد. برای کارگران بدین معنا است که همه کارخانهها در ایران که در دست دولت نیستند، دولتی میشوند و کارگران به عنوان کارمند دولت در آنجا کار میکنند. محمد مصدق در به اصطلاح ملی کردن نفت با کمونیستهایش اندیشید پس از این تصویب قانون ملی کردن نفت بسیار ساده است. او یک کمیته به آبادان فرستاد با مکی و دیگر خائنان و به کارمندان انگلیسی شرکت نفت انگلیس و ایران گفتند از امروز شما کارمندان دولت ایران هستید. ۵ - رفرم در آموزش و پرورش و خدمات بهداشتی: یعنی ساختن سیستم آموزشی و درمانی دولتی، جایی که همه آموزگاران، پزشکان و پرستاران همه کارمند دولت هستند. مدرسه خصوصی یا مطب پزشک وجود ندارد. ۶- برقرار کردن سیستم مالیاتی عادلانه با توجه به منافع تودهها: از آنجا که همه مردم برای دولت کار میکنند درآمد همه برای دولت روشن است. یعنی کنترل کامل بر درآمد و هزینههای هر یک از افراد مردم ۷- رفرم اقتصادی و تجارت: یعنی هر گونه شرکت، مغازه، فروشگاه، بازار، پیشه وری همه بسته میشوند و یک سازمانی زیر نظر دولت پدید میآید که همه مغازهها را مالک است و کسانی که در آن مغازهها کار میکنند کارمندان دولت هستند. سپس از سوی وزارتخانهای برنامه و بودجه ریخته خواهد شد که در آن دقیقا معین میشود که چه کالاهایی تولید شوند، چه اندازه از هر کالایی و به چه بهایی هر کالا فروخته شود. که به آن سیستم اقتصاد دولتی میگویند. بازار که در آن خریدار و فروشنده، بهای کالا را تعیین میکنند وجود ندارد و این برنامه جایگزینش میشود. کلیه سیستم بانکی و صرافی و پولی، دولتی میشود. وام از بانک دیگر وجود ندارد. در سوسیالیسم، دولت برای مردم چیزهایی که لازم دارند فراهم میکند. کسی بنایی نمیسازد که برای ساختن آن از بانک وام بگیرد بلکه فرمی را پر میکند که به او جای زندگی بدهند دولت خانههای لانه زنبوری میسازد و به یک خانواده چهار نفری شاید یک آپارتمان ۳۵ متری بدهد. کسی شرکتی یا کمپانی بنیاد نمیکند بلکه دولت است که کمپانی را بنیان میسازد و کسانی را به عنوان کارمند دولت به آنجا میگمارد. با به دور انداختن سرمایه داری یا کاپیتالیسموس، همه تضادها در جامعه از میان برداشته میشوند. ۷- رفرم اقتصادی و تجارت، گسترش صنایع، معادن همچنین سیستم ترابری مانند ساختن شبکه راه و بهتر ساختن راه آهن ۸- مصادره اموال شاه سابق و هواداران او: با مصادره اموال شاه سابق و هواداران او (منظور رضا شاه است) زمین و پول و ساختمان، کمپانی، کارخانه، مغازه و... گام نخست در راه سوسیالیسم برداشته خواهد شد. و زمانی که با آن آغاز کردند گام به گام پیش خواهند رفت و اموال همه مردم را دولتی خواهند کرد تا دیگر چیزی به نام مالکیت وجود نداشته باشد. گام نخست در دید مردم شاید به عنوان عادلانه تعبیر شود ولی مردم آگاه نیستند که خود آنها هدف بعدی هستند. با این برای ما روشن میشود که چرا تا به امروز کمونیستهای ایران ادعا میکنند که هنوز به دنبال پولهای رضا شاه هستند و چون تا کنون چیزی پیدا نشده این ادعا پیوسته تکرار میشود. در این باره هنوز بحث میشود که آیا رضا شاه جواهرات سلطنتی را با خود برده است چقدر پول در لندن و افریقای جنوبی دارد. این واژگان ویژه و زبان خاصی که کمونیستها بوجود آوردهاند را آنان در مدرسههای حزب یاد میگیرند. مانند دانشگاه کمونیستی زحمتکشان شرق هم چنین آنان تئوریهای مارکسیستی لنینستی را میآموزند که این تئوریها به آنان میآموزد جامعه کمونیستی چگونه جامعهای است حکومت کمونیستی چگونه است و چگونه باید علیه کاپیتالیسموس و کولونیالیسموس و فاشیسموس و ایسمهای دیگر جنگید. زمانی که یک بار این دورهها دیده شود دیگر با آن شخص نمیتوان یک گفتگوی سیاسی نرمال کرد بلکه هر گفتگوی سیاسی بر پایه تئوریهای مارکس و لنین رانده میشود. به این دلیل گفتگو با کمونیستها به جایی نمیرسد و مفهومی ندارد. متدهای آموزشی کمونیستی همانند متدهای آموزشی اسلامیست هاست که در آن به جای مارکسیست لنینیسم اسلامیسموس درس داده میشود. رهبر کنونی ایران نخست در قم آموزش ملایی زیر نظر خمینی دید سپس آموزش مارکسیسموس لنینسموس در دانشگاه پاتریس لومومبای مسکو به پایان رسانید. نتیجه را امروز در ایران میبینیم. به اصطلاح انقلاب اسلامی، برنامه حزب توده را گام به گام اجرا کردند. گام نخست براندازی شاهنشاه ایران بود سپس سلطنت را از ایران برچیدند و جمهوری آوردند. اموال خانواده پهلوی و هواداران پهلوی را مصادره کردند و میان هواداران خود یعنی امت تقسیم کردند. درباره اقتصاد: کارخانهها و شرکتها مصادره شدند و میان امت تقسیم شد. بازار نیز گام به گام درهم شکسته شد که دیگر مالکیت وجود نداشته باشد. بانکها نیز در دست اسلامیون افتاد و صرافیها بسته شدند. سیستم آموزش و پرورش از روز اول به قدرت رسیدن اسلامیون زیر و رو شد و محتوای کتابها دگرگون شد و با دروغهای تاریخی و اسلامی پر شد. اسلامیون نیز میگویند مرامنامه مسلمانان قرآن و شریعت است هم چنین میگویند زمانی که امام دوازدهم بیاید همه تضادها حل خواهد شد. و تا زمانی که امام دوازدهم برسد آنها قدرت را در ایران به دست خواهند داشت زیرا که امام دوازدهم این جور خواسته است. حال به حزب توده و داستان پیدایش آنان در ایران میپردازیم: در این گرد هم آیی نخستین کمیته مرکزی حزب توده یا شورای عالی و از این کمتیه مرکزی پولیت بورو یا دفتر سیاسی بنیان شد. دفتر سیاسی میبایستی که حزب توده را در ایران گسترش دهد و کاندیدا برای انتخابات مجلس چهاردهم آموزش دهد. در همه پروپاگانداهای حزب توده، از کمونیسم با برقرار بودن قانون ۲۲ خرداد ۱۳۱۰ مجلس شورای ملی دوره هشتم قانونگذاری، نامی برده نمیشد، بلکه همه جا مبارزه با دیکتاتوری و نگاهبانی از حقوق بشر با پروپاگاندای شبانه روزی آغاز شد. ۱۸ آذر ۱۳۲۰ دیمیتروف منشی کوم اینترن به آگاهی استالین مولوتف وزیر خارجه، بریا (رییس سازمان اطلاعات) و مالینکوپف رساند که کمونیستهای ایرانی که هنوز در شوروی هستند یا برخی به ایران بازگشتهاند برنامه چیدهاند که حزب کمونیست ایران را که در زمان پیشتر از رضا شاه بزرگ بنیان کرده بودند، دوباره برپا سازند. ولی در این میان حزب توده به رهبری سلیمان میرزا اسکندری بنیان شده است و او پیشنهاد میکند که حزب کمونیست ایران دوباره زنده نشود بلکه که این ایرانیان کمونیست که انقلابیون هستند و سر سپرده شوروی هستند به حزب توده بپیوندند و در حزب توده برای دموکراتی کردن ایران بجنگند و انجمنهای دوستی با شوروی را در ایران به راه بیاندازند و از این راه مردم را به سوی کمونیسم بکشند. استالین آن را پذیرفت و دیمتروف به آگاهی رهبر حزب توده رساند که کمونیستهای ایرانی که از فیلتر سازمان اطلاعات شوروی گذشتهاند به ایران خواهند برگشت، بایستی که حزب توده با آنان بسیار تنگا تنگ کار کند و آنان راه مبارزه برای دموکراتی یا براندازی سلطنت و مشروطه را به آنان نشان دهند. افزون بر این آگاهی نامه، گفته شد که گروه دیگری نیز خواهد آمد که این گروه رابط میان حزب توده و دیگر حزبهای کمونیست در دیگر کشورها خواهند بود تا حزب توده با حزب کمونیست سوریه، فلسطین، مصر، عراق و هندوستان پیوسته در ارتباط و تبادل اطلاعات باشد. این گروه دستگاههای فرستنده و شنود خود را از شوروی میآورند تا مستقیم از راه بی سیم و موج کوتاه با فرماندهان خود در شوروی در تماس باشند و همچنین در این گروه کارشناسانی خواهند بود که از حزب توده یک سازمان بزرگ با شمار انبوه همبندان بسازند و جنبش کمونیستی ایران را دوباره به حرکت درآورند. در این گروه فتح الله عادل اف و زلیخا نیز شریف بودند. حزب توده در هر کجا که صنعتی وجود داشت یعنی کارگری وجود داشت مانند آذربایجان، گیلان، خراسان، خوزستان، اصفهان گروههای منطقهای آموزش دادند و میان کارگران به پروپاگاند پرداختند. یعنی پیرامون کارخانههایی که در زمان سازندگی ایران نوین به دست رضا شاه بزرگ با خون دل مردم و مجلس شورای ملی را گرفتند. در فوریه ۱۹۴۲ برابر با بهمن ۱۳۲۰ در تهران نخستین گردهم آیی حزب توده با شرکت ۱۲۰ تن کمونیست از سراسر ایران برقرار شد. و در برنامه حزب توده درباره کمونیسم کمی نوشته شده بود بلکه برنامه بلند بالا درباره مبارزه با دیکتاتور در ایران و مبارزه برای دموکراتی و حقوق بشر بود. مرامنامه حزب توده در نخستین کنفرانس ایالتی تهران (۱۷ مهر ۱۳۲۱) گستردهتر شد. نام همبندان کمیته مرکزی، که مسئولیت «کمیته ایالتی تهران» را نیز به عهده داشتند، را میخوانیم:
۱-سلیمان محسن اسکندری (رئیس حزب)۲- عباس اسکندری ۳- ایرج اسکندری ۴- دکتر رضا رادمنش ۵- دکتر مرتضی یزدی ۶- دکتر محمد بهرامی۷- نور الدین الموتی۸- عبد الصمد کامبخش ۹- رضا روستا ۱۰- آداشس و آوانسیان ۱۱- عبدالحسین نوشین ۱۲- محمد بقراطی ۱۳- علی امیر خیزی ۱۴- محمد علی شریفی ۱۵- ابوالقاسم اسدی. نخستین فعالیت سیاسی حزب توده شرکت در انتخابات مجلس شورای ملی دوره چهاردهم قانونگذاری بود که کاندیدهایی برای نمایندگی مجلس معرفی کند و با پروپاگاندا و تبلیغات، شخص مورد نظر حزب توده در حوزه انتخاباتی برنده شود. در استانهایی که از سوی ارتش سرخ شوروی اشغال شده بود مانند آذربایجان، گیلان، مازندران، خراسان، گرگان و ... ارتش سرخ کاندیداهای حزب توده را پشتیبانی لجستیکی میکردند و در راه کاندیداهای مردم سنگ میانداخت. در انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی ۱۳۳ تن نماینده از سراسر ایران انتخاب شدند. نتیجه انتخابات برای حزب توده وحشتناک بود تنها آنها توانستند ۸ نماینده وارد مجلس شورای ملی کنند و اینکه آنها بتوانند دولت را تشکیل دهند و پستهای وزارت و دیگر پستهای کلیدی را به دست گیرند نقش برآب شد. در چنین شرایطی محمد مصدق که به مجلس شورای ملی راه یافته بود به یاری حزب توده شتافت. محمد مصدق از فصل دهم آیین نامه مجلس شورای ملی سوءاستفاده کرد که میگوید در صورتی که دو ثلث از اعضای مجلس حضور داشته باشند شروع به مذاکرات و در صورتی که سه ربع حاضر باشند اقدام به تحصیل آراءمیشود اگر عده حاضرین از سه ربع کمتر باشد تحصیل آراء نمیشود. محمد مصدق برآن شد که یک گروه ۳۳ نفری گردهم آورد تا هر زمان که مجلس بخواهد رای گیری برای تصویب قانونی یا برای دادن رای اعتماد به وزیری نماید، با بیرون رفتن این گروه ۳۳ نفری مجلس از اکثریت میافتد که به این کار اوبستروکسیون میگویند یعنی آن حد نصاب برای رای گیری دیگر وجود ندارد بنابراین مجلس نمیتواند رای گیری کند. با این کار در مجلس چهاردهم که حزب توده نمیتوانست دولت تشکیل دهد، با کمک مصدق توانست هر دولتی که بر سر کار میآمد سرنگون کند. مصدق به وسیله گروه اقلیت در مجلس اوبستروکسیون راه انداخت، بدین معنا که هرگاه قانونی میباید تصویب میشد و یا نخستوزیری میباید رای اعتماد میگرفت، این گروه از نشست مجلس بیرون میرفتند و نشست را از تصمیمگیری میانداختند. محمد مصدق برای اوبستروکسیون به ۳۰ نفر نیاز داشت. نمایندگان اقلیت به سرکردگی محمد مصدق دست در دست نمایندگان حزب توده مجلس چهاردهم را در حساسترین روزهای سرنوشتساز کشور ایران که در اشغال سه ارتش شوروی و بریتانیا و امریکا بود به آشوب کشیدند، و دولتها را سرنگون و از تصویب قوانین به ویژه قوانین پرداخت حقوق کارمندان جلوگیری کردند تا شاید در ایران هرج و مرج بشود. نام نمایندگان اقلیت به قرار زیر است: ۱- محمد مصدق، تهران ۲- ابراهیم افخمی، زنجان ۳- غلامعلی فریور، تهران ۴- محمدرضا تهرانچی، تهران ۵- امیرنصرت اسکندری، تبریز ۶ – ابوالحسن صادقی، تبریز ۷ – فتحعلی ایپکچیان، تبریز ۸ – رضا حکمت (سردار فاخر)، شیراز ۹ – عزتالله بیات، اراک ۱۰ – موسی فتوحی، مراغه ۱۱ – میرصالح مظفرزاده، رشت ۱۲ – عبدالله معظمی، گلپایگان ۱۳ – غلامحسین رحیمیان، قوچان ۱۴ – جواد عامری، سمنان ۱۵ – حبیبالله درّی، درجز ۱۶ – محمد بهادری، اهر ۱۷ – محسن افشارصادقی، رضائیه ۱۸ – محمدولی فرمانفرمائیان، سراب ۱۹ – ابوالقاسم صدر قاضی، مهاباد ۲۰ – ابراهیم آشتیانی، ایوانکی ۲۱ – حمدالله ذکائی، خلخال ۲۲- مهدی عدل، مشکینشهر ۲۳- رضا رفیع (قائممقام)، گرگانرود ۲۴- حسن اکبر، فومنات ۲۵- داود طوسی، بجنورد ۲۶- محمد گرگانی، گنبد کاوس ۲۷ – اصغر پناهی، تبریز ۲۸ – منوچهر تیمورتاش، کاشمر ۲۹ – عباس تیموری، خوی ۳۰ – عبدالحمید زنگنه، کرمانشاه ۳۱ – خلیل فلسفی، گرگان ۳۲ - محسن افشارصادقی، رضائیه ۳۳ – اصغر سرتیپزاده، تبریز (این شخص پس از چندی از اقلیت بیرون رفت) این گروه که خود را اقلیت نامیدند قدرت خود را با براندازی دولت ساعد مراغهای نشان دادند. ایران اشغال شده از سوی ارتش انگلیس و شوروی در بحران اقتصادی ژرفی افتاده بود و برای اینکه دولت بتواند بودجه کل کشور را برنامه ریزی کنند ساعد مراغهای خواست که امتیاز نفت در شمال ایران را به شرکت امریکایی بدهد. امریکاییها با توجه به اوضاع درهم شکسته اقتصادی ایران، برآن شدند که جلوتر پیش از بهره برداری به دولت ایران پول بپردازند که با این پول مواد خوراکی خریده شود و مردم از گرسنگی و تنگی بیرون بیایند. استالین که شمال ایران را تریتوری خود میدانست، آغاز به دشمنی کرد و گفت که اگر قرار است امتیاز نفت شمال داده شود باید به شوروی داده شود. حزب توده و مصدق برای دادن امتیاز نفت شمال به شوروی و بینان شرکت نفت شوروی و ایران خود را پاره پاره کردند. در مجلس شورای ملی مذاکرات آتشینی درگرفت و مصدق گفت: هر کسی که موافق با دادن امتیاز نفت به شوروی نیست خائن است. ساعد دید که با پیشنهاد خود در دادن امتیازنفت به کمپانی سینکلر امریکایی نمیتواند جلو برود، وی پیشنهاد خود را پس گرفت و در مجلس تعیین شد تا پایان جنگ جهانی در ایران پروانه به دادن امتیاز نفتی داده نمیشود. محمد ساعد پیمان سه دولت با دولت ایران را در اندیشه داشت و روی آن حساب میکرد که پس از پایان جنگ، خاک مقدس ایران از چکمهها و تانکهای بیگانگان آزاد خواهد شد و از ایران بیرون خواهند رفت. از سوی دیگر استالین پافشاری میکرد که هر چه زودتر با بودن ارتش سرخ در ایران به امتیاز نفت شمال دست یابد. با کارشکنیهای مصدق و اقلیت و ابستروکسیونهای پیوسته، ساعد نتوانست بودجه کشور را به تصویب برساند. مصدق و اقلیت دولت را در مجلس شورای ملی سبوتاژ کردند و حزب توده با تظاهرات در خیابانها با اعضای خود کناره گیری ساعد را خواستار شدند. در پایان مصدق و توده ایها پیروز شدند. پس از ساعد دولت بیات روی کار آمد و مصدق و گروهش جلوی هر گونه کاری برای ملت و مملکت را با اوبستروکسیون گرفتند. سپس حکیمی بر روی کار آمد، نخستین درخواست دولت حکیمی بیرون رفتن ارتش اشغالی شوروی و انگلیس و امریکا از ایران بود پس از ابراز این درخواست در روز ۱۶ خرداد ۱۳۲۴ مصدق دوباره با ابستروکسیون رای اعتماد به حکیمی را سبوتاژ کرد. محسن صدر پس از حکیمی نخست وزیر شد، در این زمان استالین از جنبش جداییخواهان آذربایجان به رهبری جعفر پیشهوری پشتیبانی میکرد، نخست وزیر محسن صدر علیه دخالتهای شوروی در امور داخلی ایران پیوسته شکایت کرد. محمد مصدق جانب شوروی را گرفت و برای سرنگونی دولت صدر از اوبستروکسیون استفاده کرد. در مجلس چهاردهم روز بیستم شهریور ۱۳۲۴ محمد مصدق گفت: تأسیس اقلیت ۳۲ نفری که به دعوت این جانب تشکیل شد از نظر مخالفت با دولت صدر است که برخلاف رویه و روی تبانی وارد کار شده و رفقای من برای مبارزه با آن صف اقلیت را تشکیل دادند که استقامت و وفاداری آنها شایان بسی تقدیر است. چنانچه اشخاص دیگری از نمایندگان هم روی این اصل با ما همصدا شدهاند ما نمیتوانیم در بند آن باشیم که افکار دیگری هم دارند یا ندارند مضافاً به اینکه رویه امری نیست که دستهای آنرا انحصار خود کند و دستجات و افراد دیگر از نمایندگان مجلس نتوانند آن رویه را برای مشی سیاسی خود قبول کنند. این است توضیح اوبستروکسیون ما و مغرضین هر چه میخواهند بفرمایند. پس از پایان جنگ برای استالین روشن بود که میباید ارتش شوروی ایران را ترک کند. بنابراین تصمیم گرفت که امتیاز نفت را از ایران بگیرد و آذربایجان را از ایران جدا سازد. استالین پیشه وری را برای جداسازی آذربایجان مامور کرد. پیشه وری فرقه دموکرات آذربایجان را بنیان کرد. از سوی دیگر به دستور مسکو رئیس حزب توده در آذربایجان به همبندان حزب دستور داد که به فرقه دموکرات آذربایجان بپیوندند. در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ اعضای مسلح فرقه دموکرات تبریز را اشغال کردند و پارلمان خودشان را برپا ساختند. ژنرال کریم ورهرام در گیرو دار جنگ با تفنگداران فرقه دموکرات نقشه آذربایجان چاپ شده در باکو به دستش افتاد که در آن ایران به جمهوریهای جدا از هم تقسیم شده بود. برای آذربایجان جمهوری دموکراتیک آذربایجان پیش بینی شده بود که دربرگیرنده آذربایجان ایران و آذربایجان ایران که به دست شوروی افتاده بود میبود. در غرب ایران جمهوری دموکراتیک کردستان، در بوشهر و پیرامون جمهوری دموکراتیک عربستان دربرگیرنده خوزستان و بلوچستان، جمهوری دموکراتیک خراسان دربرگیرنده استان خراسان، ازبکستان و تاجیکستان بود. جمهوری دموکراتیک تبرستان که استانهای ساحلی دریای مازندران را در بر داشت. و جمهوری دموکراتیک فارس که استان مرکزی، کویر، استان اسپهان و فارس را دربر میگیرد. این جمهوریها مانند شوروی اداره میشوند. تا به امروز تودهای و سر سپرده به دنبال پیاده کردن این نقشه میباشد. حکیمی نخستین شکایت به شورای امنیت سازمان نوبنیاد ملل متحد را نوشت و به نیویورک فرستاد. مصدق و گروه اقلیتش حکیمی را تهدید کردند و حکیمی ناگزیر از نخست وزیری کناره گرفت. شاهنشاه محمد رضا شاه پهلوی احمد قوام را به نخست وزیری برگزیدند. احمد قوام سه وزیر تودهای را در کابینه خود برگزید. وزیر فرهنگ: دکتر فریدون کشاورز (تودهای) - وزیر بازرگانی و پیشه و هنر: ایرج اسکندری (تودهای) - - وزیر بهداری: دکتر مرتضی یزدی (تودهای) احمد قوام ۲۹ بهمن ۱۳۲۴ راهی مسکو شد. استالین سه شرط گذاشت ۱- ارتش شوروی در شمال ایران میماند ۲- دولت ایران دولت جمهوری دموکراتیک آذربایجان را به رسمیت میشناسد ۳- دولت ایران و شوروی همانند شرکت نفت انگلیس و ایران شرکت نفت شوروی و ایران را بنیان خواهند کرد و شوروی ۵۱٪ سهام را خواهد داشت و ایران ۴۹٪. پس از دو هفته قوام بدون نتیجه قطعی به ایران بازگشت. ژنرال ارفع از سازمان امنیت اطلاعاتی دریافت کرد که استالین در تهران میخواهد یک دولت کمونیستی برپا سازد. اگر دولت ایران جمهوری دموکراتیک پیشه وری را به رسمیت بشناسد و بپذیرد که ارتش روسیه برای همیشه در شمال ایران بماند، ارتش پیشه وری از آذربایجان، یکانهای نظامی کمونیستی از تبریز و سمنان به سوی تهران روانه خواهند شد. حزب توده در تهران شورش برپا میخواهد کرد. مواد خوراکی تهران که از راه قزوین و فیروز کوه میرسد را حزب توده کنترل خواهند کرد و این راهها را خواهند بست. گروه اقلیت به همراهی محمد مصدق در مجلس شورای ملی اعلام خواهند کرد که دولت دیگر نمیتواند امنیت کشور را تضمین کند و ارتش شوروی برای کمک به تهران میآیند. با این آگاهیها ترومن پرزیدنت امریکا استالین را زیر فشار گذاشت که ارتش سرخ را از ایران بیرون برد در غیر این صورت ارتش امریکا وارد ایران خواهدشد. ۵ فروردین ۱۳۲۵ استالین اعلام کرد که در شش هفته ارتش شوروی از ایران بیرون میرود. شورای امنیت تصویب کرد که در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۲۵ تخلیه ایران از ارتش شوروی را کنترل خواهند کرد. سفیر شوروی در تهران کفتارادزه با قوام به گفتگو نشست و قراردادی امضا کرد که در آن گفتگو درباره به رسمیت شناختن دولت پیشه وری، بنیان شرکت نفت شوروی و ایران و تخلیه ایران از ارتش شوروی بشود. در آذر ماه ۱۳۲۵ روشن شد که گفتگوها با پیشه وری به جایی نمیرسد. شاهنشاه از قوام خواستند که وزیران تودهای از کابینه وی بیرون انداخته شوند. ۱۵ آذر ماه ۱۳۲۵ ارتش ایران به آذربایجان حمله کرد و ۲۱ آذر ماه ۱۳۲۵ پیشه وری پول بانک مرکزی را برداشت و به شوروی فرار کرد. در مجلس پانزدهم مصدق انتخاب نشد و گروه اقلیت پراکنده شدند. ۲۹ مهر ۱۳۲۶ احمد قوام قرارداد بنیان شرکت نفت شوروی و ایران را به مجلس شورای ملی برای تصویب داد. قرارداد با ۱۰۲ رای از ۱۰۴ نماینده حاضر در مجلس رد شد. به جای ان نمایندگان تصویب کردند که گفتگوها با شرکت نفت انگلیس و ایران ادامه یابد تا درآمد کشور بالا رود. دولت قوام با امریکاییان پیمانی نظامی به امضا رساند. رهبری حزب توده دریافتند که از راه قانونی نمیتوانند قدرت را در تهران به دست بگیرند، بزرگترین مشکل برای به دست گرفتن ایران وجود انستیتیوشن شاه بود بنابراین با سرمشق از لنین و انقلابیون شوروی که با کشتن خانواده تزار روسیه، سرانجام قدرت را به دست گرفتند سوقصد به جان شاهنشاه ایران محمدرضا شاه پهلوی را برنامه ریزی کردند و در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ در دانشگاه تهران فخرآرایی نامی از چند قدمی به شاهنشاه شلیک کرد که با خرد و بیداری شاهنشاه گلولههایی که به سر شاهنشاه نشانه رفته بود به کلاه ایشان خورد و بالای لب ایشان را زخمی کرد. در اینجا تنها معجزهای پیش آمد زیرا که ستاره اقبال ملت ایران در درخشش بود. دکتر منوچهر اقبال که در آن آیین شرکت داشت و پزشک بود، خودرویی که شاهنشاه را به بیمارستان ارتش میبرد را بازایستادند و سوار اتومبیل شدند و پزشکان حزب توده که در بیمارستان ارتش چشم به راه رسیدن شاهنشاه بودند تا در صورتی که سوقصد نافرجام بماند، آنها کار را تمام کنند، روی بودن دکتر منوچهر اقبال که شخصا زخمهای شاهنشاه را دوخت و پانسمان کرد حساب نکرده بودند. دکتر اقبال و شاهنشاه از توطئه کشتن شاهنشاه در دانشگاه و سپس بیمارستان ارتش آگاه شده بودند. بدین سان نقشه حزب توده برای ترور شاهنشاه برآب شد. در همان شب مجلس شورای ملی نشستی برپا کرد و نخست وزیر ساعد دو پیشنهاد به مجلس داد ۱- برقراری حکومت نظامی در تهران ۲- انحلال حزب توده که دکتر اقبال در نشست دیگر مجلس شورای ملی آن را خواند: دکتراقبال - مدتی است بعضی عناصر خائن و مفسدهجو برای ایجاد ناامنی و اختلال دست به فعالیتهای تحریکآمیر و خطرناک زده و از هیچ نوع اقدام برای ارعاب عامه و ایجاد نگرانی در مردم فروگذار نمینمایند بطوری که اگر کانونهای فتنه و فساد به نیات پلید و خیانتکارانه خود موفق میشدند امنیت و تمامیت مملکت را متزلزل ساخته و بنیان ملیت را منهدم و کشوری را که دارای قرنها تاریخ درخشان است دستخوش اختلال و هرج و مرج نموده و بالنتیجه استقلال چند هزار ساله ما را نابود میساختند دامنه این اغراض و تحریکات متاسفانه بحدی توسعه یافته و تجری مفسدین و خائنین بجائی رسید که حتی از توهین و اسائه ادب به مقدس ترین مقام عالی مملکت و انتشار و اشاعه اکاذیب و اراجیف تحریکآمیز خودداری نکرده در انهدام بنیان ملت و افنای مملکت بی باکانه اقدام نمودهاند (صحیح است) این بی باکیها و خیانتکاریهای عناصر ناپاک در روز ۱۵ بهمن ماه بحد اعلا رسیده بطوری که یکی از خائنین بطرف مقدس ترین مقامات ملی یعنی ذات مبارک اعلیحضرت شاهنشاهی که نماینده قومیت و پایه استقلال مملکت هستند (صحیح است) سوءقصد و با رولور حمله نمود که بحمدالله مشیت الهی برحفظ اساس استقلال مملکت تعلق گرفته وبطرز معجزه اسائی خطر متوجه ذات مبارک ملوکانه نگردید (نمایندگان - الحمدالله) اوضاع و احوال کنونی مملکت اینطور نشان میدهد که نه تفقدات بی پایان شاهانه و نه بردباری دولت در برابر اقدامات خطرناک خائنین از فساد و خطرات خانمان بر باد ده مغرضین جلوگیری نمینماید. مجلس شورای ملی اعلامیهای را در ۱۶ بهمن با تمامی آرا تصویب کرد و به آگاهی ملت رساند. و با این اعلامیه حزب توده در ایران منحله و غیر قانونی اعلام شد. اعلامیه دولت از چند سال به این طرف در داخل کشور عناصر مفسدهجوئی باسم حزب توده ایران دور هم جمع شده یک عده مردمان سادهلوح را با کلمات فریبنده اغفال و هرروز ایجاد اغتشاش و هرج و مرج نموده و در صدد واژگون کردن بنیان و اساس کشور بودن و از هیچگونه آزار و قتل و غارت در مازندران و گیلان واذربایجان فروگذار نکرده وحتی موقعی هم درصدد تجزیه قسمتی از کشور برآمدند صحیح است گزارشهای رسیده حاکی است که اینک صرف نظر از اغفال مردمان ساده به ترویج مرام اشتراکی در بین نوباوگان و دانشجویان شروع کرده و زمینه انقلاب را در کشور فراهم میسازند بنابراین دولت برای حفظ تمامیت و استقلال کشور و جلوگیری از هرگونه مفسده و آشوب حزب مزبور را منافی استقلال کشور تشخیص و دستور میدهد سازمان حزب مزبور در تمام کشور منحل و افراد خائن که مدارک لازم برعلیه آنها موجود است طبق مقررات قوانین مربوطه تحت تعقیب قرار گرفته و مجازات شوند. با انحلال حزب توده داستان حزب توده متاسفانه در ایران پایان نیافت. بخشی از اعضای حزب توده ایران را ترک کردند و به جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی و دیگر کشورهای اروپایی رفتند. در آلمان شرقی فرستنده رادیویی برپا کردند و از آنجا برنامههای ایران برانداز خود را به داخل مرزهای ایران فرستادند. در دیگر کشورهای اروپایی شبکهای پدیدآوردند که پس از چندی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی از آن زاده شد که چتر سازماندهی آشوب ۱۳۵۷ بود. توده ایهایی که در ایران ماندند در وزارتخانهها، ارتش، کارخانهها و صنایع ایران رخنه کردند. بخشی دیگر از اعضای حزب توده دنباله روی محمد مصدق شدند و با مصدق جبهه ملی را در ۲۶ مهر ۱۳۲۸ بنیان نهادند که کشور ایران را در بحران سیاسی و اقتصادی فروبرد. پس از سرنگونی محمد مصدق در ارتش ایران شبکه افسران تودهای کشف شد که براندازی سلطنت در ایران را برنامه ریزی کرده بود. جنبش کمونیستی در ایران به ایسمهای رنگارنگ کشیده شد که از آن سازمانهای تروریستی چون مجاهدین خلق و چریک فدایی و نهضت آزادی بیرون آمدند. در دهه پنجاه اسلامیون مارکسیسم لنینیسم را برای خود کشف کردند و ایدئولوژی که از سوی خمینی به فرم حکومتی درآورده شد جمهوری شیعه دوازده امامی اسلامی با امام دوازدهم هد و استیت. با این ایدئولوژی در کنار شارلاتانیسم دینی شارلاتانیسم سیاسی زنجیر شده به مدل اقتصادی سوسیالیستی بنیان شد. در ایران ابعاد گسترده خرافات و موهومات فلسفه حکومتی شد و کار به آنجا رسید که رییس جمهور ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد نور الهی را میبیند که مانند نورافکن پیرامون او را گرفته بود و نمایندگان کشورها مبهوت و سنگ شده به وی مینگریستند. یا اینکه شمار تعطیلات مذهبی سال به سال افزایش مییابند تا مردم را با اجرای پیوسته مراسم دینی ، از رئالیته یا واقعیت دور سازند و ترس درونی در وجود هر ایرانی را چنان نهادینه کنند که یارای دوری جستن از اسلام و بیرون آمدن از این جنون و دیوانگی را در خود نیابند. دستآورد چنین سیاستی از میان رفتن اخلاق، پناه به کالاها و زندگی لوکس و پناه به مواد مخدر است. آنچه در ایران روی داده است و پیوسته هم میهنان ما با آن هر روز و هر ساعت و هر دقیقه روبرو هستند فاجعه انسانی است با ابعاد عظیم و غیر قابل تصور است. جامعه ایران و کشور ایران همانند معتادی به هرویین است که زمانی الگانت و مغرور و تندرست و با اخترام بین المللی بود که آرام آرام چشمانی بدون نور زندگی، چهرهای چروکیده و اندوهگین، بدنی نحیف و بیمار و فقیر به کناری افتاده است.
آخر کار با توجه به تاریخ، کمونیسموس نشان داد که راه اشتباه و غیر بشری است. شوروی منحل شد روسیه دوباره سیستم سرمایه گذاری را برقرار کرد. هم چنین دیگر کشورهایی که با شوروی بودند کمونیسموس را از میان برداشتند. حتی چین که از سوی حزب کمونیست اداره میشود سیستم اقتصادیش را رفرم داد و در راه بدست آوردن بزرگترین قدرت کاپتالیتستی است. تنها کوبا و کره شمالی همدستان و دوستان جمهوری اسلامی آویزان سیستم کمونیستی هستند، زیرا که دیکتاتورهای خونخوار این سه کشور، خود را با ستم بیشتر بر سر قدرت نگاه داشتهاند. بدین گونه کمونیستها با سیستم کمونیستی خود به دیکتاتورهای ستمگر بدل شدند. پس از اینکه دیوار آهنین کمونیسم فروریخت و مردم دیگر کشورها به دیدن کشورهای کمونیستی رفتند از ابعاد ویرانی، گرسنگی، محرومیت، مغازههای خالی از کالا، صنایع بر باد رفته، و میلیونها انسانی که زیر پنجاه سال بربریت کمونیستی از فرم بشری خارج شدند و هر گونه خلایت و انسانیت در آنها مرده بود حیرت زده شدند. کسانی که به دیدن این کشورهای ویران کمونیستی رفتند از بزرگی و شمار بسیار زندانها انگشت به دهان ماندند. کسانی که هنوز هوادار این ایدئولوژی هستند ادعا میکنند که آن کمونیسم اشتبا ه بود که بر سرکار بود، کلید کمونیسم واقعی در دستان آنهاست. وحشتناکترین و اندوهناکترین میوه تلخ کمونیسم آن است که با مردان و زنان مانند کودکان رفتار شد که چیزی نمیفهمند و آنان هستند که به آنها باید دیکته کنند که چه بکنند. اکنون که این دیوار آهنین فروریخته برای این کسان دشوار است که زندگی روی پای خود داشته باشند اکثرا در برابر زندگی با همه پستی و بلندیهایش بدون اینیساتیو و ابتکار سرگردان هستند. این بی خرد شمردن مردم ایران و درهم فرو شکستن جامعه ایران که در کشورهای کمونیستی پیش از فروپاشی سیستم پیش آمد، در ایران نیز پیش بینی میشود. جوانان بی آینده ایران سرگردان از مرزهای کشور فرار میکنند و در کشورهای درجه سوم در کمپهای پناهندگی میپوسند و با قایق روی آبهای بینالمللی سرگردانند. اقتصاد ایران از بین رفته است و درآمدهای کشور تنها از سوی فروش معادن زیر زمینی و روی زمینی کشور است. تجارت دوباره به شکل معاملههای پایاپای درآمده است. فقر همه گیر شده است و حتی زمانی که جمهوری اسلامی از هم بپاشد دههها به درازا خواهد کشید تا اقتصاد ایران شاید به سال ۱۹۷۹ برسد. کسانی که در تلویزیونها به کوروش بزرگ، رضا شاه بزرگ و محمدرضا شاه پهلوی دشنام میدهند همه بخشی از این سیستم مغز شویی هستند تا هویت ایرانی از میان برود و ما فراموش کنیم که که بودیم و چه بودیم آن زمان است که هویت ایرانی جای خود را به هویت اسلامی میدهد. همانگونه که در کشور مصر، هویت اجیپشن را با هویت اسلامی و عربی دگرگون کرد. همانگونه که کمونیستها هویت ایرانی را ازمیان خواستند بردارند و هویت کمونیستی برای ایرانیان بگیرند. این دشنام دادن، این است که تاریخ شما بر پایه کوروش و داریوش نیست بلکه هویت و تاریخ تو حسین و علی و محمد و اوهام و لاطائلات است و به این دلیل پیوسته در ایران روزهای تعطیل مذهبی است، جایگزین کردن روزهای مهم ایرانی با عزا و تولد تازیها و دهههای جشن و سرور ایرانی که به دهههای زنجیر زنی و حقارت انسانی تبدیل شده است. تغییر نام همه خیابانها از میان بردن تاریخ ایرانیان است. و به گوش مردم ایران پیوسته بخوانند که اگر از اسلام روی بگردانند سنگ میشوند، بیمار میشوند، آنقدر این مزخرفات ریشه دار در باریک ترین دهلیزهای مغز هر ایرانی رفته است که حتی زمانی که به خارج از کشور میآیند نمیتوانند آزاد باشند. کسانی که به عنوان رفرمیست گله گله راهی کشورهای غربی شدهاند میگویند که کلید اسلام درست در دست ماست و ما آن را اجرا میکنیم. ما از ایران جمهوری اسلامی خواهیم ساخت که همانندش هیچگاه بر روی زمین تکرار نخواهد شد.
نگاه کنید به
دنباله دارد