سعدی (غزلیات)/نه دسترسی به یار دارم
' | سعدی (غزلیات) (نه دسترسی به یار دارم) از سعدی |
' |
نه دسترسی به یار دارم نه طاقت انتظار دارم هر جور که از تو بر من آید از گردش روزگار دارم در دل غم تو کنم خزینه گر یک دل و گر هزار دارم این خسته دلم چو موی باریک از زلف تو یادگار دارم من کانده تو کشیده باشم اندوه زمانه خوار دارم در آب دو دیده از تو غرقم و امید لب و کنار دارم دل بردی و تن زدی همین بود من با تو بسی شمار دارم دشنام همیدهی به سعدی من با دو لب تو کار دارم