سعدی (غزلیات)/خجلست سرو بستان بر قامت بلندش

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۴ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۱:۴۳ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سعدی (غزلیات) (خجلست سرو بستان بر قامت بلندش)
از سعدی
'


خجلست سرو بستان بر قامت بلندش همه صید عقل گیرد خم زلف چون کمندش چو درخت قامتش دید صبا به هم برآمد ز چمن نرست سروی که ز بیخ برنکندش اگر آفتاب با او زند از گزاف لافی مه نو چه زهره دارد که بود سم سمندش نه چنان ز دست رفتست وجود ناتوانم که معالجت توان کرد به پند یا به بندش گرم آن قرار بودی که ز دوست برکنم دل نشنیدمی ز دشمن سخنان ناپسندش تو که پادشاه حسنی نظری به بندگان کن حذر از دعای درویش و کف نیازمندش شکرین حدیث سعدی بر او چه قدر دارد که چنو هزار طوطی مگسست پیش قندش