سنایی غزنوی (غزلیات)/ای زبدهی راز آسمانی
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (ای زبدهی راز آسمانی) از سنایی غزنوی |
' |
ای زبدهی راز آسمانی وی حلهی عقل پر معانی ای در دو جهان ز تو رسیده آوازهی کوس «لن ترانی» ای یوسف عصر همچو یوسف افتاده به دست کاروانی لعل تو به غمزه کفر و دین را پرداخته مخزن امانی لعل تو به بوسه عقل و جان را برساخته عقل جاودانی با آفت زلف تو که بیند یک لحظه زعمر شادمانی با آتش عشق تو که یابد یک قطره ز آب زندگانی موسی چکند که بیجمالت نکشد غم غربت شبانی فرعون که بود که با کمالت کوبد در ملک جاودانی «آن» گویم «آن» چو صوفیانت نی نی که تو پادشاه آنی جان خوانم جان چو عاشقانت نی نی که تو کدخدای جانی از جملهی عاشقان تو نیست یکتن چو سنایی و تو دانی زیبد که سبک نداری او را گر گه گهکی کند گرانی