سنایی غزنوی (غزلیات)/ای بلبل وصل تو طربناک
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (ای بلبل وصل تو طربناک) از سنایی غزنوی |
' |
ای بلبل وصل تو طربناک وی غمزت زهر و خنده تریاک ای جان دو صدهزار عاشق آویخته از دوال فتراک افلاک توانگر از ستاره در جنب ستانهی تو مفلاک در بند تو سر زنان گردون با طوق تو گردنان سرناک از بهر شمارش ستاره پیشانی ماه تختهی خاک از زلف تو صد هزار منزل تا روی تو و همه خطرناک ای نقش نگین تو «لعمرک» وی خلعت خلقت تو «لولاک» بر بوی خط تو روح پاکان از عقل بشسته تختهها پاک با نقش تو گفته نقش بندت «لولاک لما خلقت الا فلاک» از رشک تو آفتاب چون صبح هر روز قبای نو کند چاک با تابش تو به ماه نیسان گشته می صرف غوره بر تاک از گرد رکاب تو سنایی مانندهی مرکب تو چالاک با کیش نه از کس و گزافست آن تو و آنگه از کسش باک؟