سعدی (غزلیات)/تا حال منت خبر نباشد

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۴ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۱:۴۷ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سعدی (غزلیات) (تا حال منت خبر نباشد)
از سعدی
'


تا حال منت خبر نباشد در کار منت نظر نباشد تا قوت صبر بود کردیم دیگر چه کنیم اگر نباشد آیین وفا و مهربانی در در شهر شما مگر نباشد گویند نظر چرا نبستی تا مشغله و خطر نباشد ای خواجه برو که جهد انسان با تیر قضا سپر نباشد این شور که در سرست ما را وقتی برود که سر نباشد بیچاره کجا رود گرفتار کز کوی تو ره به درنباشد چون روی تو دلفریب و دلبند در روی زمین دگر نباشد در پارس چنین نمک ندیدم در مصر چنین شکر نباشد گر حکم کنی به جان سعدی جان از تو عزیزتر نباشد