خواجوی کرمانی (غزلیات)/برافکن سایبان ظلمت از نور

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۷:۲۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خواجوی کرمانی (غزلیات) (برافکن سایبان ظلمت از نور)
از خواجوی کرمانی
'


برافکن سایبان ظلمت از نور که باد از روی خوبت چشم بد دور رخت در چشم ما نورست در چشم نظر بر طلعتت نور علی نور بیاقوتت برات آورده سنبل ز ریحان تو در خط رفته کافور ترا بر جان من فرمان روانست که سلطان آمرست و بنده مامور بهشتی روی اگر در گلشن آید تو پنداری که این خلدست و آن حور گرم روی زمین گردد مصور نبیند ناظرم جز روی منظور ز بادامش حریفان نیمه مستند ولی آنماهرخ در پرده مستور ز لعلش بوسه‌ئی می‌خواستم گفت نباید داد شیرینی برنجور از آن خواجو بیاقوتش کند میل که دایم آب خواهد طبع محرور