سعدی (غزلیات)/روی بپوش ای قمر خانگی
' | سعدی (غزلیات) (روی بپوش ای قمر خانگی) از سعدی |
' |
روی بپوش ای قمر خانگی تا نکشد عقل به دیوانگی بلعجبیهای خیالت ببست چشم خردمندی و فرزانگی با تو بباشم به کدام آبروی یا بگریزم به چه مردانگی با تو برآمیختنم آرزوست وز همه کس وحشت و بیگانگی پرده برانداز شبی شمع وار تا همه سوزیم به پروانگی یا ببرد خانه سعدی خیال یا ببرد دوست به همخانگی