خاقانی (غزلیات)/در عشق تو عافیت حرام است
' | خاقانی (غزلیات) (در عشق تو عافیت حرام است) از خاقانی |
' |
در عشق تو عافیت حرام است آن را که نه عشق پخت خام است کس را ز تو هیچ حاصلی نیست جز نیستیی که بر دوام است صد ساله ره است راه وصلت با داعیهی تو نیم گام است شهری ز تو مست عشق و ما هم این باد ندانم از چه جام است ز آن نیمه که پاک بازی ماست با درد تو داو ما تمام است ز آنجا که جفای توست بر ما دیدار تو تا ابد حرام است هر دل ز تو با هزار داغ است هر داغی را هزار نام است خاقانی را ز دل خبر پرس تا داغ به نام او کدام است