اوحدی مراغهای (غزلیات)/ثوابست پرسیدن خستهای
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۳۲ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (ثوابست پرسیدن خستهای) از اوحدی مراغهای |
' |
ثوابست پرسیدن خستهای که دور افتد از وصل پیوستهای سواران چابک سرد، گردمی بسازند با پای آهستهای نمیدانم از زورمندان درست جلادت نمودن بر اشکستهای به پایش فرو رفته خار جفا ز دستش درافتاده گل دستهای چه داند که بر من چها میرود؟ ز دام محبت برون جستهای کجا غصهی دل تواند نهفت؟ چو من رخ به خون جگر شستهای بگو، ای صبا، قصهی اوحدی چو پرسندت از حال پابستهای