دیوان شمس/جان خراباتی و عمر بهار

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۴۹ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (جان خراباتی و عمر بهار)
از مولوی
'


جان خراباتی و عمر بهار هین که بشد عمر چنین هوشیار جان و جهان جان مرا دست گیر چشم جهان حرف مرا گوش دار صورت دل آمد و پیشم نشست بسته سر و خسته و بیماروار دست مرا بر سر خود می‌نهاد کای به غم دوست مرا دست یار درد سرم نیست ز صفرا و تب از می عشقست سرم پرخمار این همه شیوه‌ست مرادش توی ای شکرت کرده دلم را شکار جان من از ناله چو طنبور شد حال دلم بشنو از آواز تار