دیوان شمس/لعل لبش داد کنون مر مرا

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۰۶:۵۷ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (لعل لبش داد کنون مر مرا)
از مولوی
'


لعل لبش داد کنون مر مرا آنچ تو را لعل کند مر مرا گلبن خندان به دل و جان بگفت برگ منت هست به گلشن برآ گر نخریدست جهان را ز غم مژده چرا داد خدا کاشتری در بن خانه‌ست جهان تنگ و منگ زود برآیید به بام سرا صورت اقبال شکرریز گفت شکر چو کم نیست شکایت چرا ساغر بر دست خرامان رسید فخر من و فخر همه ماورا جام مباح آمد هین نوش کن با زره از غابر و از ماجرا ساغر اول چو دود بر سرت سجده کند عقل جنون تو را فاش مکن فاش تو اسرار عرش در سخنی زاده ز تحت الثری