صائب تبریزی (غزلیات)/دیوانهی خموش به عاقل برابرست
' | صائب تبریزی (غزلیات) (دیوانهی خموش به عاقل برابرست) از صائب تبریزی |
' |
دیوانهی خموش به عاقل برابرست دریای آرمیده به ساحل برابرست در وصل و هجر، سوختگان گریه میکنند از بهر شمع، خلوت و محفل برابرست دست از طلب مدار که دارد طریق عشق از پافتادنی که به منزل برابرست گردی که خیزد از قدم رهروان عشق با سرمهی سیاهی منزل برابرست دلگیر نیستم که دل از دست دادهام دلجویی حبیب به صد دل برابرست صائب ز دل به دیدهی خونبار صلح کن یک قطره اشک گرم به صد دل برابرست