خاقانی (غزلیات)/ز خوبان جز جفاکاری نیاید
' | خاقانی (غزلیات) (ز خوبان جز جفاکاری نیاید) از خاقانی |
' |
ز خوبان جز جفاکاری نیاید ز بدعهدان وفاداری نیاید ز ایام و ز هرک ایام پرورد به نسبت جز جفاکاری نیاید ز خوبان هرکه را بیش آزمایی ازو جز زشت کرداری نیاید ز نیکان گر بدی جوئی توان یافت ز بد گر نیکی انگاری نیاید ز می سرکه توان کردن ولیکن ز سرکه می طمع داری نیاید دلا یاری مجوی از یار بدعهد کزان خونخواره غمخواری نیاید پری را ماند آن بیشرم اگرنه ز مردم مردمآزاری نیاید به ناله یار خاقانی شو ای دل که از یاران تو را یاری نیاید چه سود از ناله کاندر چشم بختت ز نفخ صور بیداری نیاید تو یاری از حریفان تا نجوئی کز ایشان خود بجز ماری نیاید