خاقانی (غزلیات)/به صفت، عاشق جمال توایم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۹ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۸:۵۹ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خاقانی (غزلیات) (به صفت، عاشق جمال توایم)
از خاقانی
'


به صفت، عاشق جمال توایم به خبر، فتنه‌ی خیال توایم خام پندار سوخته جگران در هوس پختن وصال توایم چه عجب گر ز وصل محرومیم ما کجا محرم جمال توایم غرقه‌ی عشق و تشنه‌ی وصلیم که آرزومند زلف و خال توایم رد مکن خشک جان من بپذیر که برآورد خشک سال توایم جای تو در دل شکسته‌ی ماست که تو ریحان و ما سفال توایم از پی خدمت پدید آئیم که تو عیدی و ما هلال توایم به سلامیت درد سر ندهیم زان که ترسنده از ملال توایم همه تن چشم و سوی تو نگران کعبتین‌وار دستمال توایم گفت خاقانی ارچه هیچ کسیم خاری از گلبن کمال توایم