خاقانی (غزلیات)/درد دل گویم از نهان بشنو

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۹ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۹:۰۳ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خاقانی (غزلیات) (درد دل گویم از نهان بشنو)
از خاقانی
'


درد دل گویم از نهان بشنو راز، بی‌زحمت زبان بشنو جوش دریای غصه باور کن موج خون بنگر و فغان بشنو بر کنار دو جوی دیده‌ی من بانگ دولاب آسمان بشنو لرزه‌ی برق در سحاب دل است ناله‌ی رعد ز امتحان بشنو پیش کوه ار غمان من گویی کوه را بانگ الامان بشنو چون بخندد عدو ز گریه‌ی من دل به خشمم کند که هان بشنو تندرستی ورای سلطانی است از دو تن پرس و شرح آن بشنو یا ز دربان تن‌درست بپرس یا ز سلطان ناتوان بشنو حال شب‌های هجر خاقانی چون بخواهی ز این و آن بشنو