عطار (غزلیات)/ای که با عاشقان نه پیوندی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ای که با عاشقان نه پیوندی) از عطار |
' |
ای که با عاشقان نه پیوندی بی تو دل را کجاست خرسندی زهره دارد که پیش نرگس تو دم زند جادوی دماوندی من ز شوقت چو شمع میگریم تو ز اشکم چو صبح میخندی تو ز ما فارغی و ما همه روز خویش را میدهیم خرسندی چند آخر من جگر خسته در تو پیوندم و تو نپسندی بندهای چون فرید نتوان یافت اگرش میکنی خداوندی