عطار (غزلیات)/اکنون که نشانهی ملامیم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (اکنون که نشانهی ملامیم) از عطار |
' |
اکنون که نشانهی ملامیم وانگشت نمای خاص و عامیم تا کی سر نام و ننگ داریم زیرا که نه مرد ننگ و نامیم در شهر ندا زنیم و گوییم معشوقهی خویش را غلامیم هم نام به باد داده هم ننگ واندر طلب نشان و نامیم لیکن شب و روز در خرابات با رود وسرود و نقل و جامیم واجب نبود نگار دیدن زیرا که به کار ناتمامیم دیوانه نهایم حاشلله با عقل و هدایت تمامیم نیکوست وصال یار با فال زیرا که درین چنین مقامیم عطار وجود خود برون نه چون دانستی که ناتمامیم