عطار (غزلیات)/باده ناخورده مست آمدهایم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (باده ناخورده مست آمدهایم) از عطار |
' |
باده ناخورده مست آمدهایم عاشق و می پرست آمدهایم ساقیا خیز و جام در ده زود که نه بهر نشست آمدهایم خیز تا از خودی برون آییم که به خود پای بست آمدهایم چون شکستی نبود جانان را ما ز بهر شکست آمدهایم در جهانی که مست هشیار است هوشیاران مست آمدهایم ناقصان بلی خویشتنیم کاملان الست آمدهایم هستی و نیستی ما بنماند ما مگر نیست هست آمدهایم ما چنین خوار نیستیم الحق که به عمری به دست آمدهایم همچو عطار در محیط وجود به عنایت به شست آمدهایم