عطار (غزلیات)/من پای همی ز سر نمی‌دانم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۳۵ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' عطار (غزلیات) (من پای همی ز سر نمی‌دانم)
از عطار
'


من پای همی ز سر نمی‌دانم او را دانم دگر نمی‌دانم چندان می عشق یار نوشیدم کز میکده ره بدر نمی‌دانم جایی که من اوفتاده‌ام آنجا از هیچ وجود اثر نمی‌دانم گر صد ازل و ابد به سر آید از موضع خود گذر نمی‌دانم جز بی جهتی نشان نمی‌یابم جز بی صفتی خبر نمی‌دانم مرغی عجبم زبس که پریدم گم گشتم و بال و پر نمی‌دانم این حال چو هیچکس نمی‌داند من معذورم اگر نمی‌دانم بگرفت دلم ز دانم و دانم تا کی دانم مگر نمی‌دانم چون قاعده‌ی وجود بر هیچ است یک قاعده معتبر نمی‌دانم جنبش ز هزار گونه می‌بینم یک جنبش جانور نمی‌دانم آن چیست که خلق ازوست جنبنده کو علم چو این قدر نمی‌دانم با خلق مرا چکار چون خود را گم کردم و پا و سر نمی‌دانم با آنکه فرید پست گشت این جا زین پست بلندتر نمی‌دانم