عطار (غزلیات)/می‌شد سر زلف در زمین کش

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۱۴ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' عطار (غزلیات) (می‌شد سر زلف در زمین کش)
از عطار
'


می‌شد سر زلف در زمین کش چون شرح دهم تو را که آن خوش از تیزی و تازگی که او بود گویی همه آب بود و آتش پر کرده ز چشم نرگسینش از تیر جفا هزار ترکش زیر قدشم هزار مشتاق از مردم دیده کرده مفرش جان همه کاملان ز زلفش همچون سر زلف او مشوش روی همه عاشقان ز عشقش از خون جگر شده منقش گل چهره و گل فشان و گل بوی مه طلعت و مه جبین و مهوش صد تشنه ز خون دیده سیراب از دشنه‌ی چشم آن پریوش گه دل گه جان خروش می‌کرد کای غالیه زلف زلف برکش عطار ز زلف دلکش او تا حشر فتاده در کشاکش