عطار (غزلیات)/ای دلم مست چشمهی نوشت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ای دلم مست چشمهی نوشت) از عطار |
' |
ای دلم مست چشمهی نوشت در خطم از خط سیه پوشت باد سرسبزی خطت که به لطف سر برون زد ز چشمهی نوشت حلقه در گوش کرد خلق را حلقهی زلف بر بناگوشت همچو من صد هزار سرگشته حلقه در گوش حلقهی گوشت گشت معلوم من که جان نبرد دلم از طرهی سیه پوشت تو به جان و دلی جفا کوشم من به جان و دلم وفا کوشت عشوه مفروش زانکه من پس ازین نخرم نیز خواب خرگوشت یاد کن از کسی که در همه عمر نکند لحظهای فراموشت مست از آنم چنین که در بر خویش مست در خواب دیدهام دوشت بو که تعبیر خوابم آن باشد که شوم امشبی هم آغوشت دل عطار باده ناخورده تا قیامت بمانده مدهوشت