خاقانی (غزلیات)/سخن با او به موئی درنگیرد
نسخهٔ تاریخ ۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۴۵ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | خاقانی (غزلیات) (سخن با او به موئی درنگیرد) از خاقانی |
' |
سخن با او به موئی درنگیرد | وفا از هیچ روئی در نگیرد | |
زبانم موی شد ز آوردن عذر | چه عذر آرم که موئی درنگیرد | |
غلامش خواستم بودن، دلم گفت | که این دم با چنوئی درنگیرد | |
چه جوئی مهر کینجوئی که با او | حدیث مهرجوئی درنگیرد | |
بر آن رخ اعتمادش هست چندانک | چراغ از هیچ روئی درنگیرد | |
ازین رنگین سخن خاقانیا بس | که با او رنگ جوئی در نگیرد |