مشروطه چیست؟
جبهه ملی | تصمیمهای مجلس | سازمانهای تروریستی برای براندازی سلطنت در ایران |
مشروطه یکی از مفاهیم مشروطه حکومت دارای پارلمان است که نمایندگان ملت در کارهای دولت نظارت داشته باشند.
در زمان انقلاب مشروطه گفتگوهای سخت و بلندی درباره مفهوم "مشروطه " درگرفت. واژه پارلمان هماگن جدانشدنی مشروطه است. پارلمان جایی است که نمایندگان برگزیده ملت گردهممیآیند. وظیفه پارلمان کنترل دولت با کمک قوانین است. واژه همگن با پارلمان قانون است. قانون مقررات دولتی است که از سوی پارلمان تصویب شده باشد. نماینده واژه هماگن پارلمان است. نماینده کسی است که از سوی ملت برگزیده میشود و به پارلمان برای تصویب قوانین فرستاده میشود. نماینده هماگن واژه "آزادی" است. آزادی یعنی هر یک از افراد یک کشور از سنی که قانون تعیین کرده باشد، آزاد است که خود را برای نمایندگی در پارلمان کاندید کند. کاندیداها آزادی این را دارند که در "حزبها" خود را سازمان دهند. ملت و نمایندگان آزاد هستند که در جاهای همگانی گرد همآیند و گفتگو کنند. ملت آزاد است که از میان کاندیداها، نماینده شایان باور (قابل اطمینان) خود را برگزیند. زمانی که نماینده برگزیده شده است و را از پارلمان دریافت کرده است، آزاد است که در پارلمان سخن بگوید و برپایه دیدگاههای خود تصمیم بگیرد و رای بدهد.
هماگن با واژه مشروطه واژه "حق" است. حق به معنی آن است که همه اهالی ایران در تصویب و نظارت امور عموم "محق و سهیمند".
محمدعلی خان فروغی ذکاءالملک مدیر مدرسه حقوق سیاسی، در سال ۱۲۸۷ کتابی با فرنام "حقوق اساسی - یعنی آداب مشروطیت دول" نوشت که در آن حکومت یا دیکتاتوری یا اَبسولو[۱] میباشد یا مشروطه یا دارای نمایندگان مردم است. رژیم مشروطه یعنی رژیم رِپرِزنتاتیو[۲]. در سالهای پیشین گروهی یا یک شخص تنها حکومت میکرد و مدعی بود که حق الهی وی است که حکومت کند، ولی بیش از صد سال پیش حکما و دانشمندان و بیشتر مردم از این موضع دوری جستند زیرا باورشان این بود که یک شخص یا یک گروه هرگز حق این را ندارد که ملتی را کنترل کند. ملت میباید خود کنترل خود را به دست گیرد و امور خود را اداره نماید.
قانون اساسی مشروطه
قانون اساسی مشروطه ایران در ۹ دی ۱۲۸۵ خورشیدی برابر با ۱۴ ذیالقعده ۱۳۲۴ قمری در کشاکش مبارزه میان مشروطهخواهان و مشروعهخواهان در ۵۱ اصل به امضای مظفرالدین شاه رسید و به اجرا درآمد. قانون اساسی مشروطه [۳]دربرگیرنده شش بخش است. بخش نخست مقدمه قانون اساسی است که در آن به فرمان مشروطیت[۴] به تاریخ ۱۴ امرداد ۱۲۸۵ اشاره میشود که مجلس شورای ملی بنیاد شود. در این مقدمه همچنین گفته شده است که بنیان مجلس شورای ملی بر پایه قوانین پیامبر اسلام باشد. هر ایرانی حق این را دارد که نماینده خود را به مجلس شورای ملی بفرستد. وظایف و تکالیف مجلس شورای ملی و حدود روابط آن به ادارههای دولتی در قانون اساسی روشن شده است.
بخش دوم در تشکیل مجلس است که دربرگیرنده اصل نخست تا چهاردهم میباشد. مجلس شورای ملی در تهران برگزار میشود، شمار نمایندگان ۱۲۶ تا ماکزیمم ۲۰۰ تن میباشد؛ دوره قانونگذاری دو سال است؛ نمایندگان به قرآن سوگند یاد میکنند؛ نشستهای مجلس علنی است؛ نمایندگان برپایه آییننامه (نظامنامه) داخلی مجلس، برگزیدن رییس و نایب رییس و منشیان و دیگر اجزای مجلس را سازمان میدهند. هنگام آغاز به مذاکرات باید اقلا دو ثلث از اعضای مجلس حاضر باشند و هنگام رایگیری سه ربع از اعضا باید حاضر بوده و اکثریت آرا وقتی حاصل میشود که بیش از نصف حضار مجلس راًی بدهند.
بخش سوم در وظایف مجلس و حدود و حقوق آن که دربرگیرنده اصل پانزده تا اصل سی و یکم میباشد؛ همه قوانین میباید از سوی مجلس شورای ملی تصویب شود. بودجه وزارتخانهها، امتیاز تشکیل کمپانیها، بستن قراردادها، عهدنامهها و مقاوله نامهها و دادن امتیازات (انحصار) تجارتی، صنعتی، و کشاورزی، وامهای دولتی، ساختن راهآهن، میباید به تصویب مجلس شورای ملی برسد. همچنین اگر وزیری به اشتباهکاری متهم شود مجلس میتواند به نمایندگی وی پایان دهد.
بخش چهارم در اظهار مطالب به مجلس شورای ملی است که دربرگیرنده اصل سی و دوم تا سی و هشتم میباشد. هر ایرانی میتواند شکایتهای خود را به مجلس بَرَد. رییس مجلس میتواند خودش یا با درخواست ده تن از نمایندگان نشست محرمانه برگزار کند. نمایندگان مجلس در ابراز دیدگاههای خود آزاد هستند و هیچکس نمیتواند نمایندگان را تهدید به دادن و یا ندادن رای بکند.
بخش پنجم عنوان مطالب از سوی مجلس دربرگیرنده اصل سی و نهم تا اصل چهل و دوم میباشد. برای افزودن مطلبی به دستور جلسه مجلس کمترین پانزده تن از نمایندگان میباید آن مطلب را امضا کنند؛ در زمان تصویب پیش نویس قانون یا لایحه وزیر مسول یا معاون وی میباید در مجلس باشد؛ هرگاه مجلس قانونی را تصویب کند و وزیر آن قانون را اجرا نکند در برابر مجلس باید جوابگو باشد.
بخش ششم در شرایط تشکیل مجلس سنا دربرگیرنده اصل چهل و سوم تا اصل پنجاه و یکم میباشد. مجلس سنا از ۶۰ تن نماینده دارد و آییننامه سنا باید به تصویب مجلس شورای ملی برسد. سی تن از نمایندگان سنا از سوی اعلیحضرت همایونی که از آن پانزده تن از تهران و پانزده تن از اهالی دیگر شهرهای ایران میباشند برگزیده میشوند و سی تن دیگر از سوی مردم که به همچنین پانزده تن از تهران و پانزده تن از اهالی دیگر شهرها و شهرستانهای ایران است. دوره قانونگذاری مجلس سنا دو سال است. قانونهایی که به تصویب مجلس شورای ملی رسیدهاند میباید از سوی مجلس سنا نیز تصویب شوند و همچنین اگر قانونی نخست از سوی مجلس سنا تصویب شده باشد میباید به تصویب مجلس شورای ملی برسد. قوانین بودجه تنها از سوی مجلس شورای ملی تصویب میشوند. اگر مجلس شورای ملی و مجلس سنا درباره قانونی به توافق نرسند، قانون به دفتر اعلیحضرت همایونی داده میشود، اگر شاهنشاه رای مجلس شورای ملی را تایید کنند، قانون تصویب میشود، اگر شاهنشاه رای مجلس شورای ملی را نپذیرند، دو مجلس میباید دوباره کوشش کنند تا به توافق برسند. اگر به هیچ روی توافق نشد و دو سوم نمایندگان سنا به انحلال مجلس شورای ملی رای بدهند و کابینه نخستوزیر نیز انحلال مجلس شورای ملی را تایید کند، شاهنشاه فرمان انحلال مجلس شورای ملی را خواهد داد و انتخاب نوین برگزار میشود.
-
فروغی و آداب مشروطیت دول/ حقوق عمومی ملت، آزادی است و مساوات
پیشگفتار کتاب "حقوق اساسی یعنی آداب مشروطیت دول" که امروزه آن را قانون اساسی می نامند.
درخواست دارالشوری ملی و قانون اساسی موضوعی بود که هر چند از سالها پیش بحثش در روزنامههایی چون «قانون» و «اختر» و کتابهایی چون «یک کلمه» مستشارالدوله مطرح میشد اما موضوعی بود که در مرحله دوم مشروطیت و با همراهی علمایی چون آیتالله نایینی و آخوند خراسانی و روشنفکرانی چون ذکاءالملک اول و موتمنالدوله و ناصرالملک مطرح شد. در نهایت هم بعد از صدور فرمان مشروطه در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ شمسی ایران جزو کشورهایی شد که به کنستی توسیونل یا مشروطه پیوستند. اما از آنجایی که واژه مشروطه کلمه تازهای برای مردم ایران بود، در تبدیل جامعه استبدادی به مشروطه و تشکیل مجلس مشکلاتی پیش آمد که بیشتر ناشی از جدال میان دولت به عنوان قوه مجریه و واسطه میان شاه و مجلس بود. از آنجایی که درست ۱۰ روز بعد از امضای فرمان مشروطه، مظفرالدین شاه که امضاکننده فرمان بود درگذشت، برای شاه جدید با اینکه رابط میان مردم و شاه بیمار در زمان مشروطه بود قابل هضم نبود که برای اختیاراتش از مجلسی که مردم نمایندگان آن را راهی بهارستان کردهاند اجازه بگیرد. از سوی دیگر برخی مشکلات حقوقی میان مجلس و مردم پیش آمد که مهمترین آنها اختیارات مجلس و دولت بود. بر اساس قوانین جدید مسئولیت دولت در برابر مجلس ملی، اختیار مجلس در عزل هیات دولت و جلب اعتماد مجلس در انتخاب هیات دولت و رابطه مجلس و دولت با سومین قوه یعنی قوه قضاییه مورد تناقض قرار گرفت و مشکلاتی را به وجود آورد. اتفاقی که با نگاه امروزی موضوعی ساده و روند قانونی رسیدن به قدرت پارلمانی است. اما در آن روزگار این موضوع محل مناقشه بزرگی شد و جامعه را با بحران تقسیم قدرت روبهرو کرد. به همین دلیل برخی از روشنفکران و نخبگان فرهنگی دست به نوشتن رسالههایی درباره مسائل حقوقی روز زدند. یکی از این روشنفکران محمدعلی فروغی بود که به توصیه پدرش محمدحسینخان ذکاءالملک به عنوان جوانترین استاد مدرسه سیاسی، وظیفه نوشتن کتابی در باب حقوق اساسی را به عهده گرفت و از اتفاق روزگار این کتاب نخستین کتابچه درباره قانون اساسی شد.
همزمانی تالیف این اثر با تدوین قانون اساسی مشروطه (۱۳۲۴ق) و متمم قانون اساسی (۱۳۲۵ق) در حالی بود که فروغی تنها ۲۵ سال داشت و از بدو تاسیس مدرسه سیاسی در هفت سال پیش از معلمان زبان فرانسه این مدرسه بود و قانون اساسی فرانسه را به فارسی ترجمه کرده بود. اما همین همزمانی باعث شد تا نکات مهمی که در باب «حقوق ملت» آمده، هیچگونه انعکاسی در قانون اساسی و متمم آن پیدا نکند. فروغی خود در این خصوص تذکر میدهد که حقوق از اصطلاحاتی است که در زبان ما تازه است و شاید بتوان گفت که تقریبا از همان زمان که مدرسه علوم سیاسی تاسیس شد (۱۳۱۷ق) این اصطلاح هم رایج گردید و آن به تقلید و اقتباس از فرانسویان درست شده است و در همه ممالک اروپا برای این معنی این قسم اصطلاح ندارند. فرانسویان مجموع قوانین و مقررات الزامی را که بر روابط اجتماعی مردم حاکم است droit (دروا) میگویند و ما چون این کلمه را حق، ترجمه کرده بودیم لفظ جمع آن را گرفته برای آن معنی اصطلاح کردیم.
موتمنالملک، فروغی در سخنرانی که در سال ۱۳۱۵ در دانشکده حقوق انجام داد درباره شکلگیری این کتاب میگوید: «سی سال پیش در اوضاع این کشور تغییر وضع کلی روی داد که منتهی به تاسیس مجلس شورای ملی و عنوان مشروطیت دولت گردید. کشور دارای قانون اساسی شد و یک قسمت از حقوق عمومی داخلی ایران چنان که درس آن را خواندهاید تنظیم و تدوین گردید و در دو سه سال اول این دوره جدید مجلس شورای ملی و طرفداران آن گرفتار کشمکش با مخالفین بودند، و با آنکه اصل مقصود از آن تغییر وضع، استقرار عدالت، تشخیص حقوق و جریان دادن آن بود مجال نشد که در این زمینه کاری صورت بگیرد، تا اینکه سلطنت مفتضح محمدعلی میرزا – چنان که مطلع هستید – خاتمه یافت و دوره دوم مجلس شورای ملی فرا رسید، و موقع شد که به اصل مطلب یعنی تاسیس و تثبیت حقوق پرداخته شود و سزاوار این بود که این کار توسط وزارت عدلیه صورت بگیرد. وزارت عدلیه هم تاسیس شده بود، چند محکمه هم برای رسیدگی به دعاوی مردم بر یکدیگر تشکیل داده بودند، اما نمیتوانید تصور کنید که چه مشکلات لاینحل در کار بود. اولا حصول این مقصود متوقف بود بر اینکه دولت و رجال مملکت طرفدار عدلیه و مقوی آن باشند، متاسفانه و برعکس بود زیرا که اکثر کسانی که آن زمان رجال و متنفذین کشور بودند به زور و غصب و اجحاف اموالی بدست آورده بودند و میترسیدند که قوه قضائیه کشور مقتدر و محترم باشد مدعیان ایشان آن اموال را از دست آنها بیرون آوردند، بنابراین از قوه قضائیه تقویت نمیکردند، سهل است تا میتوانستند در ضعیف و بیآبرو کردن و خرابی آن میکوشیدند و شرح این قسمت هم به قدری طولانی است که باید از آن صرفنظر کنم. مشکل دوم اینکه تاسیس و تشکیل یک قوه قضائیه خوب مقتدر محترم حتما و بالضروره لوازمی دارد که همه آنها را فاقد بودیم. اولا داشتن یک بودجه کافی و رسانیدن حقوق صحیح منظم به قضات و کارکنان عدلیه بود و حال آنکه دولت ما در حال افلاس بود و اگر هم میخواست برای عدلیه بودجه صحیح تنظیم کند نمیتوانست. شرط دوم داشتن قضات و کارکنان خوب بود که جای آن هم خالی بود. شرط سوم که اساس بود و همان است که موضوع گفتوگوی ماست یعنی داشتن قوانینی که بر طبق آن قوه قضائیه بتواند محاکمه بکند و حکم صادر نماید ولیکن حصول این شرط اهم از همه مشکلتر بود.»
محمدحسین فروغی (ذکاءالملک اول) پدر محمدعلی فروغی در مقدمه این کتاب تذکر میدهد که: «این اولین کتابی است که در این موضوع نوشته شده و مطالب رساله به هیچ وجه با احکام و قوانین مطهره شریعت مخالفت و تناقضی ندارد.» مناسبتش هم این است که قوانین و مقررات الزامی وقتی که میان قومی برقرار باشد مردم نسبت به یکدیگر حقوقی پیدا میکنند که باید رعایت نمایند. حاصل اینکه «حقوق» که میگوییم مقصود قوانین کشور است.
منظور از «حقوق اساسی»، همچنان که در مقدمه رساله میگوید: «شعبهای از علم حقوق است که اساس دولت را معین میکند و حد آن را تحدید مینماید...حقوق اساسی یا قانون اساسی شعبهای است از حقوق داخلی که شکل دولت و اعضای رئیسه آن را تعیین میکند و اندازه اختیارات ایشان را نسبت به افراد ناس معلوم مینماید.»
فصل اول کتاب درباره اختیارات دولت و ساختار تشکیلات حکومتی اعم از قوه مقننه و اجراییه و نیز اختیار محاکمه (قوه قضائیه) و روابط میان آنها است. فصل دوم درباره حقوق ملت است و دربرگیرنده دو بخش است آزادی و مساوات. نکتهای که وجود دارد او در زمانی از این دو واژه صحبت میکند که هردوی این واژهها از سوی منتقدین مشروطه مورد هجوم بود و از آزادی به عنوان «کلمه قبیحه» نام میبردند و چنان که شیخ فضلالله در حرمت مشروطه نوشته بود، حرام به شمار میآمد.
فصل دوم چنین آغاز میشود : «اکنون باید دانست که ترتیبات سابقالذکر برای مشروطه بودن دولت کفایت نمیکند و شرط دیگر هم لازم است. به این معنی که دولت نباید مختار باشد که هر قسم قانونی میخواهد وضع کند و باید مقید به بعضی قیود و حدود باشد. توضیح آنکه افراد ناس بالفطره و بالطبیعه بعضی حقوق عمومی دارند که دولت باید آنها را رعایت کند. به طوری که وضع قوانین و اجرای آنها منافی حقوق مزبوره نشود زیرا که بنای دولت برای حفظ همین حقوق نهاده شده و اگر غیر از این کند از وظیفه خود خارج و متعدی شده است.»
نکتهای که در اینجا به روشنی بازگو کرده این است که مشروطه تنها صرف تفکیک قوا کافی نیست، شرط لازم دیگر این است که دولت مشروط و مقید به رعایت حقوق مردم یا به قول نویسنده (افراد ناس) است.
فروغی می گوید «حقوق افراد ملت» هیچ حدی نمیتوان تصور کرد مگر به سبب دو امر: «یکی اینکه اجرای حق یک نفر مضر و منافی اجرای حق دیگری نباید بشود. دیگر اینکه در بعضی مواقع نفع عموم مقدم بر نفع خصوصی است. حقوق عمومی ملت مجموعا تحت دو عنوان درمیآید، اول آزادی، دیوم، مساوات.» آزادی عبارت است از اختیار انجام هر کاری به شرط آنکه ضرری به دیگران وارد نیاید، به سخن دیگر حد آزادی یک شخص «قیودی است که به جهت آزاد بودن سایر مردم لازم است.» فروغی می نویسد که آزادی بدون قید قانون معنا ندارد زیرا نبودن قانون به هرج و مرج و استبداد میانجامد «پس باید اطاعت قانون کنیم تا به بندگی مردم مبتلا نشویم.» بنابراین حکومت مشروطه در نهایت حکومت قانون است و البته قانونی که خود مقید به رعایت حقوق افراد و در درجه اول آزادی است. فروغی واژگان آزادی را با بکاربردن «اختیار نفس و مال» و یا «اختیار اجتماع و تشکیل انجمنی» به روشنی شناسانده است.
دومین حق عمومی ملت در کنار آزادی عبارت است از مساوات. منظور از مساوات، یکسان بودن همه در برابر قانون است و اینکه برای هیچ کس استثنا و مزیتی قرار داده نشود. فروغی در تصریح این مفهوم مینویسد: «مساوات حقوق غیر از مساوات احوال است و این نوع مساوات صورت گرفتنی نیست زیرا که مردم بالفطره و بالطبیعه از حیث قوه و توانایی و قابلیت و اخلاق و خیالات تفاوت دارند و این اختلافات ناچار منجر به اختلاف احوال میشود.» از نگاه فروغی مصداقهای مساوات حقوقی عبارتند از: «مساوات در مقابل قانون»، «مساوات در مقابل محاکم عدلیه» به این معنا که دادگاههای خاص نباشد، «مساوات در مشاغل و مناصب» یعنی هیچ شغلی مخصوص طایفه یا طبقه خاصی نباشد، «مساوات در مالیات» یعنی هیچ کس بیجهت معاف نشود و هرکس به نسبت قوه و استطاعت خود مالیات بدهد.»
«نظامنامه» مجلس شورای ملی یا آییننامه مجلس شورای ملی که پس از تصویب قانون اساسی مشروطه نوشته شد در برگیرنده ۵۱ اصل است که همگی آنها درباره چگونگی تشکیل مجلس های قانونگذارِی، وظایف و حقوق این مجلس ها و روابط آن با قوه مجریه است.
منبع
- ↑ Absolute
- ↑ Representative
- ↑ قانون اساسی مشروطه
- ↑ فرمان مشروطیت