دیوان شمس/اگر خورشید جاویدان نگشتی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (اگر خورشید جاویدان نگشتی) از مولوی |
' |
اگر خورشید جاویدان نگشتی | درخت و رخت بازرگان نگشتی | |
دو دست کفشگر گر ساکنستی | همیشه گربه در انبان نگشتی | |
اگر نه عشوههای باد بودی | سر شاخ گل خندان نگشتی | |
چه گویم گر نبودی آن که دانی | به هر دم این نگشتی آن نگشتی | |
فلک چتر است و سلطان عقل کلی | نگشتی چتر اگر سلطان نگشتی | |
اگر آواز سرهنگان نبودی | نگشتی اختر و کیوان نگشتی | |
کریمی گر ندادی ابر و باران | یکی جرعه به گرد خوان نگشتی | |
درونت گر نبودی کیمیاگر | به هر دم خون و بلغم جان نگشتی | |
نهان از عالم ار نی عالمستی | دل تاریک تو میدان نگشتی | |
نهان دار این سخن را ز آنک زرها | اگر پنهان نبودی کان نگشتی |