انوری (مقطعات)/ای بزرگی که دین یزدان را
نسخهٔ تاریخ ۴ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۵۱ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | انوری (مقطعات) (ای بزرگی که دین یزدان را) از انوری |
' |
ای بزرگی که دین یزدان را | لقبت صد کمال نو دادست | |
دان که من بنده را خداوندی | میوه و گوشتی فرستادست | |
میوه در ناضج اوفتاد و کسی | اندر این فصل میوه ننهادست | |
گوشتی ماند و من درین ماندم | زانکه رعنا و محتشم زادست | |
لبش آهنگ کاه مینکند | چه عجب نه لبش ز بیجادست | |
گفتم ای گوسفند کاه بخور | کز علفها همینت آمادست | |
گفت جو، گفتمش ندارم، گفت | در کدیه خدای بگشادست | |
گفتمش آخر از که خواهم جو | اینت محنت که با تو افتادست | |
گفت خواه از کمال دین مسعود | که ولی نعمتی بس آزادست | |
منعما مکرما درین کلمات | کین زبان بستهام زبان دادست | |
به کرم ایستادگی فرمای | کز شره بر دو پای استادست | |
به خدایی که از کمان قضا | تیر تقدیر را روان کردست | |
چشمهی آفتاب رخشان را | خازن نقد آسمان کردست | |
کز نحیفی و ناتوانی و ضعف | دورم از روی تو چنان کردست | |
که مرا دور بودن از رویت | هرچه گویم فزون از آن کردست | |
نتوان شرح داد آنکه مرا | غم هجر تو بر چه سان کردست |