سه اصل بنیادین قانون اساسی
از سوی تودهایها و چپهای همیشه خائن به ملت و کشور ایران در رسانههای لس انجلسی گفتگویی درباره «به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی» به راه افتاده است. هدف چپیها از این گفتگوها این است که رژیم کنونی جمهوری اسلامی نگاه بدارند و با قول به انجام چند رفرم یا تغییر دولت، دشواریها و سختیهای مردم را از میان بردارند. در جایی که ما میدانیم دشواریها بسیار ژرف تر از آنند، مشکلاتی که هم اکنون ملت و کشور ایران با آن روبرو هستند ساختار حکومتی است همانگونه که در « به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی » آمده است.
از زمان انقلاب فرانسه و از زمان روشنگری کارشناسان و حقوقدان قانون اساسی، یکی از پایههای قانون اساسی این است که « قدرت در دست مردم است ». در زبان لاتین میگویند: " پوپولوس است رکس - Populus est Rex " یعنی " مردم حاکم هستند". این اصل بنیادین در ماده بیست و ششم قانون اساسی مشروطه آمده است.
- اصل بیست و ششم: قوای مملکت ناشی از ملت است .
در « به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی » از مردم این حق گرفته شده است. در اصل ۵۶ این نوشتار آمده است: حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست ...
قانون اساسی توضیح میدهد که حکومت چگونه بنا شده و سازمان یافته است. حکومت در سه قوه قانونگزاری، دادگستری (قضاییه) و اجراییه بخش شده است. این اصل بنیادین در متمم قانون اساسی مشروطه اصل بیست و هفتم آمده است. اصل بیست و هشتم می گوید که این سه قوه همیشه از یکدیگر جدا و مستقل هستند.
در « به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی » جدایی و استقلال سه قوه قانونگزاری ، قوه قضاییه و قوه اجراییه از ملت ایران گرفته شده است. در اصل ۵۷ این نوشتار آمده است: قوای حاکم در جمهور اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت میباشند.
تاثیر اصل ۵۷ معنای بودن قوای کشور زیر کنترل رهبر را در زندگی روزانه مردم نگون بخت ایران میبینیم. ولی عصر یا رهبر میتواند هر زمان که بخواهد در قانونهای تصویب شده « در به اصطلاح مجلس اسلامی » دست ببرد و یا آنها را از میان بردارد. گزینش کاندیداهای مجلس و دولت در دست رهبر است. رهبر هم چنین دادگستری را در چنگال خود دارد و قاضیهای دادگستری را انتخاب میکند. رهبر رسانهها را کنترل میکند. رهبر با پاسداران یک ارتش خصوصی دارد که تنها از وی دستور میگیرند. با داشتن این قدرتها، رهبر اسلامی در کشور ایران در ردیف مائو و استالین قرار می گیرد. اکنون در می یابیم که چرا چپیها و کمونیستهای ایران چنین شیفته « به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی » هستند، زیرا که قهرمانانشان مائو و استالین دقیقا چنین کردند بر مردم بیچاره چین و شوروی.
سومین اصل بنیادین قانون اساسی: حقوق بشر است. در قانون اساسی مشروطه از ماده هشت تا بیست و پنجم متمم قانون اساسی حقوق ملت ایران آمده است که بر پایه حقوق بشر و شهروندی بر جای مانده از انقلاب فرانسه میباشد.
اصل نخست قوانین حقوق بشر را بررسی میکنیم : ۱. انسانها آزاد به دنیا آمدهاند و آزاد با حقوق برابر باقی خواهند ماند. این در اصل هشتم قانون اساسی مشروطه آمده است.
اصل بیستم « به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی » میگوید: همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. یعنی زن و مرد ایران در جلوی قانون برابر نیستند و به هیچ روی آزادی ندارند زیرا که باید موازین اسلام رعایت شود.
در اصل بیست و یکم آمده است که زنان باید نخست رشد یابند: دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و ایجاد زمینههای مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او. بر پایه به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی مردان دارای شخصیت کامل شده هستند ولی شخصیت زنان در ایران، باید بر موازین اسلام رشد کند. بیش از این بی احترامی به نیمی از جمعیت کشور ایران امکان ندارد وقتی در « به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی » آورده شود که زنان انسانهایی چون مردان نیستند بلکه موجوداتی هستند که شخصیت آنان باید از سوی دولت رشد یابد.
حتی در سال ۱۲۸۵ کوچی تازی که در قانون اساسی مشروطه به زنان حق انتخاب کردن و انتخاب شدن داده نشده بود ولی به عنوان نیمی از جمعیت کشور ایران با حقوقی برابر با مردان در برابر قانون و انسانی کامل و رشد یافته از آنان نامبرده شد.
این سه اصل بنیادین قانون اساسی که از آن یاد کردیم امروزه بی برو برگرد باید در هر قانون اساسی باشد. این سه اصل با گفتگوها میان فیلسوفها و اندیشمندان و حقوقدانان نوشته شدند تا مردم بتوانند خود را از دیکتاتوریها آزاد سازند. ژان ژاک روسو با کتاب « قراردادهای اجتماعی » و منتسکیو با کتاب « روح القوانین » و توماس هابس با کتاب « لویاتان » و جان لاک با کتاب « دو رساله درباره حکومت » و امانوئل کانت با کتاب « روشنگری چیست » پایههای حکومت مدرن و آزاد به دور از هرگونه دیکتاتوری چه دیکتاتوری دینی و چه دیکتاتوری سکولار نهادند. پدربزرگان ما در آن سالها این کتابها را میشناختند در نوشتن قانون اساسی مشروطه کوشش کردند تا مردم و کشور ایران را از دیکتاتوری قاجار و اسلامیون رها سازند و بخشی از دنیای مدرن و متمدن شوند و از تاریکی بیرون بیایند.
ولایت فقیه مردم را نادان میپندارد و دستاربندان را تنها راه پیوند به الـله نامیده است و اینکه روشنایی و دانش و خواست الـله تنها نزد آنان است و مردم در تاریکی هستند. امانوئل کانت در کتاب روشنگری اش دقیقا این پدیده را به نوشتار کشید: روحانیت برای اینکه مردم را به خود وابسته سازند به مردم تلقین میکنند که آنان توانایی اندیشیدن را ندارند. کانت مردم را فراخواند و گفت : شهامت داشته باشید و خرد خود را به کار بگیرید. روشنگری یعنی هر کسی خود بتواند بیاندیشد. و این برای هر دو مردان و بانوان معتبر است. همه کسانی که از به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی پشتیبانی میکنند کمونیستها و چپها هستند که آنها نیز میگویند مردم نادان هستند، مردم به انقلابیون نیاز دارند و تنها چپی هستند که میدانند. یعنی همان دیکتاتوری چون دیکتاتوری اسلامی چه مبارزه جان فرسایی پدر بزرگان ما به انجام رساندند. شاهدی از زمان نوشتن قانون اساسی مشروطه زنده یاد حسن تقی زاده وضعیت قانون اساسی و جنگ و گریز از دیکتاتوری قاجار و آخوند مینویسد که بر ما ملت ایران است که این نوشتار را چون کتاب راهنمایی برای رها ساختن ایران وایرانی از دیکتاتوری تازی و اسلام بکار بریم.