مثنوی معنوی/نشستن دیو بر مقام سلیمان علیهالسلام
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر چهارم مثنوی (نشستن دیو بر مقام سلیمان علیهالسلام و تشبه کردن او به کارهای سلیمان علیهالسلام و فرق ظاهر میان هر دو سلیمان و دیو خویشتن را سلیمان بن داود نام کردن) از مولوی |
' |
ورچه عقلت هست با عقل دگر | یار باش و مشورت کن ای پدر | |
با دو عقل از بس بلاها وا رهی | پای خود بر اوج گردونها نهی | |
دیو گر خود را سلیمان نام کرد | ملک برد و مملکت را رام کرد | |
صورت کار سلیمان دیده بود | صورت اندر سر دیوی مینمود | |
خلق گفتند این سلیمان بیصفاست | از سلیمان تا سلیمان فرقهاست | |
او چو بیداریست این همچون وسن | همچنانک آن حسن با این حسن | |
دیو میگفتی که حق بر شکل من | صورتی کردست خوش بر اهرمن | |
دیو را حق صورت من داده است | تا نیندازد شما را او بشست | |
گر پدید آید به دعوی زینهار | صورت او را مدارید اعتبار | |
دیوشان از مکر این میگفت لیک | مینمود این عکس در دلهای نیک | |
نیست بازی با ممیز خاصه او | که بود تمییز و عقلش غیبگو | |
هیچ سحر و هیچ تلبیس و دغل | مینبندد پرده بر اهل دول | |
پس همی گفتند با خود در جواب | بازگونه میروی ای کژ خطاب | |
بازگونه رفت خواهی همچنین | سوی دوزخ اسفل اندر سافلین | |
او اگر معزول گشتست و فقیر | هست در پیشانیش بدر منیر | |
تو اگر انگشتری را بردهای | دوزخی چون زمهریر افسردهای | |
ما ببوش و عارض و طاق و طرنب | سر کجا که خود همی ننهیم سنب | |
ور به غفلت ما نهیم او را جبین | پنجهی مانع برآید از زمین | |
که منه آن سر مرین سر زیر را | هین مکن سجده مرین ادبار را | |
کردمی من شرح این بس جانفزا | گر نبودی غیرت و رشک خدا | |
هم قناعت کن تو بپذیر این قدر | تا بگویم شرح این وقتی دگر | |
نام خود کرده سلیمان نبی | رویپوشی میکند بر هر صبی | |
در گذر از صورت و از نام خیز | از لقب وز نام در معنی گریز | |
پس بپرس از حد او وز فعل او | در میان حد و فعل او را بجو |