عطار (غزلیات)/گر در سر عشق رفت جانم
نسخهٔ تاریخ ۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۳۳ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | عطار (غزلیات) (گر در سر عشق رفت جانم) از عطار |
' |
گر در سر عشق رفت جانم | شکرانه هزار جان فشانم | |
بی عشق اگر دمی برآرم | تاریک شود همه جهانم | |
تا دور فتادهام من از تو | در ششدرهی صد امتحانم | |
طفلی که ز دایه دور ماند | جان تشنهی شیر همچنانم | |
لب خشک ز شوق قطرهای شیر | جان میدهم ای دریغ جانم | |
عمری چو قلم به سر دویدم | گفتم مگر از رسیدگانم | |
چون روی تو شعلهای برآورد | بگشاد به غیب دیدگانم | |
معلومم شد که هرچه عمری | دانستهام از تو من خود آنم | |
گفتی که مرا بدان و بشناس | این میدانم که می ندانم | |
چون طاقت قطرهای ندارم | نوشیدن بحر چون توانم | |
از تو جز ازین خبر ندارم | کز تو خبری دهد زبانم | |
لیکن دل و جان و عقل در تو | گم گشت همه به یک زمانم | |
عقل و دل و جان چو بی نشان گشت | از کنه تو چون دهد نشانم | |
از علم مرا ملال بگرفت | آخر روزی شود عیانم | |
نه نه که عیان شدست دیری است | من طالب بود جاودانم | |
هر گه که فنا شوم در آن عین | جاوید در آن بقا بمانم | |
عطار ضعیف را بهکلی | دایم به مراد دل رسانم |