عطار (غزلیات)/عشق تو به سینه تاختن برد
نسخهٔ تاریخ ۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۲۳ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | عطار (غزلیات) (عشق تو به سینه تاختن برد) از عطار |
' |
عشق تو به سینه تاختن برد | وآرام و قرار من ز من برد | |
تن چند زنم که چشم مستت | جانی که نداشتم ز تن بود | |
صد گونه قرار از دل من | زلفت به طلسم پرشکن برد | |
عشق تو نمود دستبردی | مردی و زنی ز مرد و زن برد | |
با چشم تو عقل خویشتن را | بی خویشتنی ز خویشتن برد | |
عیسی لب روحبخش تو دید | در حال خرش شد و رسن برد | |
خضر آب حیات کی توانست | بییاد لب تو در دهن برد | |
جمشید کجا جهاننمایی | بی عکس رخت به جام ظن برد | |
سیمرغ ز بیم دام زلفت | بگریخت و به قاف تاختن برد | |
گفتند بتان که چهرهی ما | قدر گل و رونق سمن برد | |
درتافت ستارهی رخ تو | وآب همه از چه ذقن برد | |
عطار چو شرح آن ذقن داد | گوی از همه کس بدین سخن برد |